تاریخ
نویسه گردانی:
TARYḴ
گزار
History/Geschichte
گزاردن = بازگویی و وارسی رویداد ها ، گزارش-
کار و کنش ها و انجام دادن کار ( از ویچارتی سانسکریت)
گزار = فرونویسی و بازگویی رویدادها و کارهای انجام شده در گذشته = تاریخ
واژه های همانند
۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
تاریخ . (ع مص ، اِ) تأریخ . توریخ . نوشتن کتاب را. (منتهی الارب ). وقت چیزی پدید کردن . و در اصطلاح ، تعیین کردن ْ مدتی را از ابتدای امر عظی...
هنگامه
--
Date/Datum
--
او در تاریخ سیزدهم اسفند ١۳۳۹ متولد شد=
او در هنگامه سیزدهم اسفند ١۳۳۹ زاده شد
این واژه عربی است و پارسی آن این واژه هاست: دیروک (کردی)، میژوپ (کردی: میژوو)، ویستار (سنسکریت: ویستارینَ)
تأریخ . [ ت َءْ ] (ع مص ) سال و مه معلوم کردن با نوشتن یا گفتن : ارخ الکتاب تأریخاً؛ تاریخ نوشت آن کتاب را. (ناظم الاطباء). || شناسان...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
تاریخ دار. (نف مرکب ) مورخ . (آنندراج ). دارنده ٔ تاریخ . نگارنده ٔ تاریخ . تاریخ نویس . کسی که تاریخ نویسد.
تاریخ دان . (نف مرکب ) داننده ٔ تاریخ . شناسنده ٔ تاریخ . مورخ .
تاریخ شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تاریخ گشتن . بزرگ و مشهور شدن . باقی ماندن نام . به غایت و نهایت بزرگی رسیدن . اشهر ناس شدن . رجوع به ت...
تاریخ فرس . [ خ ِ ف ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به تاریخ قدیم و تاریخ یزدگردی شود.
تاریخ ترک . [ خ ِ ت ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل کلمه ٔ تاریخ آرد: و از آن جمله تاریخ ترک است و سالهای ...