حق
نویسه گردانی:
ḤQ
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: انجس anjas (سنسکریت: ánjasa) کانود (بلوچی) 1 ـ شناختی که میتوان بالاترین ارزش را برای آن قائل شد یا به آن نسبت داد. 2 ـ آنچه میتواند یا باید خرد آن را بپذیرد. 3 ـ همخوانی میان یک پدیده با باوری که در بارهی آن هست. 4 ـ آنچه که تنها یک پندار یا درک یا نتیجهی یک گمان یا اشتباه حواس نیست؛ بلکه وجود هم دارد. 5ـ محدودهی گفتاری و رفتاری برای هر کس 6ـ آنچه که از نظر قانون و عرف، از آن کسی است و باید به وی داده شود. 7ـ سزاواری. مانند اینکه گویند: حق او نبود که با وی چنین رفتار شود. 8ـ اجازه، مجوز. مانند اینکه به کسی گویند: تو حق نداشتی چنین چیزی بگویی. (Le Petit Robert 1) *****فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حق التدریس . [ ح َق ْ قُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) پاداشی که بمدرس دهند برای درس گفتن . حق التعلیم .
حق التعلیم . [ ح َق ْ قُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) پاداش که بمعلم علمی یا فنی دهند آموختن آنرا.
حق التولیة. [ ح َق ْ قُت ْ ت َ ی َ] (ع اِ مرکب ) مالی که بمتولی وقفی یا مزار امام یاامام زاده ای دهند برای تولیت امور آن وقف یا مزار.
حق الوصایة. [ ح َق ْ قُل ْ وَ ی َ ] (ع اِ مرکب ) پاداشی که وصی را مقرر است .
حق الوکالة. [ ح َق ْ قُل ْ وَ ل َ ] (ع اِ مرکب ) اجرت و مزد که در مقابل کار وکیل ، موکل او بدو دهد و مبلغ آن تابع قرارداد موکل و وکیل است و د...
حق الطبابة. [ ح َق ْ قُطْ طَ ب َ ] (ع اِ مرکب ) حق العلاج . حق القدم طبیب ۞ .
حق الکفالة. [ ح َق ْ قُل ْ ک َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) پاداش که به ازای کفالت کاری یا مقامی دهند.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
حق ناشناختن . [ ح َ ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) کفران . مکافرة. (منتهی الارب ).
حق دوست کشیدن .[ ح َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به حق دوست شود.