نفس
نویسه گردانی:
NFS
(با سکون ف) حالت روحی و یا فکری بسیار نیرومند که با شدت و دوام تأثیر، بر رفتارهای انسان مسلط میشود و باعث آشفتگی فکری و حالت شدید لذت خواهی، خشم و یا سودجویی میشود و فرد برای دستیابی به خواستههای خود، قوانین الهی، اخلاقی و اجتماعی را نادیده میگیرد.
واژه های همانند
۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
نفس زدن . [ ن َ ف َ زَ دَ ] (مص مرکب ) دم زدن . نفس کشیدن . (ناظم الاطباء). زیستن . زندگی کردن : خاقانیا نفس که زنی خوش زن کانجا قبول خوش ...
نفس زنان . [ ن َ ف َ زَ ] (ق مرکب ) در حال نفس زدن . در حال به سرعت نفس زدن .
ملائک نفس . [ م َ ءِ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) رجوع به ملایک نفس شود.
نفس مشتاق، نفس آرزومند، نفس خاطر خواه، نفس اماره
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
تزکیه نفس. (اسم مصدر) پاکسازی روح و روان. رجوع شود به «تزکیة» و «نفس».
مثال:
"تزکیۀ نفس و تطهیر آن از آلودگیها آثار و فوائد فراوانی برای فرد و ج...
نفس گسسته . [ ن َ ف َ گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نفس سوخته . (از آنندراج ). خاموش . ساکت . (ناظم الاطباء).
نفس گویا. [ ن َ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نطق ناطقه . (یادداشت مؤلف ) : یکی گوید مر او را نفس گویا.(ویس و رامین ).
نفس مفکر.[ ن َ س ِ م ُ ف َک ْ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفس فاکره . نفس عاقله . رجوع به نفس فاکره شود : زاندیشه نمی گشت مرا جان به تفک...