اجازه ویرایش برای همه اعضا

نفس

نویسه گردانی: NFS
(با سکون ف) حالت‌ روحی‌ و یا فکری ‌بسیار نیرومند که‌ با شدت‌ و دوام‌ تأثیر، بر رفتارهای‌ انسان‌ مسلط‌ می‌شود و باعث‌ آشفتگی‌ فکری‌ و حالت ‌شدید لذت‌ خواهی‌، خشم‌ و یا سودجویی‌ می‌شود و فرد برای‌ دستیابی‌ به‌ خواسته‌های‌ خود، قوانین‌ الهی‌، اخلاقی‌ و اجتماعی‌ را نادیده‌ می‌گیرد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
نفس . [ ن َ ] (ع اِ) جان . روح . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از دهار) (از مهذب الاسماء). روان ...
نفس . [ ن َ ف َ ] (ع اِ) ۞ دم . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (بحر الجواهر). دمه . (دهار) (مهذب الاسماء). هوائی که ا...
نفس . [ ن َ ف َ ] (ع اِ) سخن دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : کتب کتاباً نفسا؛طویلاً. (منتهی الارب ). || جرعه . (منتهی الارب ) (آنندراج...
نفس . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود.
نفس . [ ن ُ ف ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود.
نفس . [ ن ُف ْ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود.
عبارت است از ترکیب‌ دل‌ و جسم‌. به‌ این‌ معنی‌ که‌ وجود انسان از سه‌ بخش‌ ساخته‌ شده‌ است‌: 1ـ جان‌ (روح‌) که درون‌ دل‌ جای‌ دارد و باعث‌ حرکت‌ و زندگ...
nafas این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: سِپاب (اوستایی: سْپاوَنگْه) دَفیژ (پهلوی: دَفیشْن) هیناس (کردی: هه ناسه) پَشوب (کردی: پَشوو) شیمبا (ک...
nafs این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: اَنگْر (اوستایی: اَنگرَ) اِویت evit (اوستایی: اِویتَ) کَخوار (اوستایی: کَخوَرِذَ)
کفّ نَفس. خودداری. خویشتنداری. پرهیزکاری. عفاف. تعفف. (منبع: لغتنامۀ دهخدا) رجوع شود به واژۀ «کف».
« قبلی صفحه ۱ از ۱۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.