آذ
نویسه گردانی:
ʼAḎ
آذَ (اوستایی) سپس، بعد، آنگاه
واژه های همانند
۲۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
از بیر. [ اَ ] (حرف اضافه + اسم ، ص مرکب ) از بر. (جهانگیری ) (برهان ). بیاد گرفتن و حفظ. (برهان ) (آنندراج ).- از بیر کردن ؛ از بر کردن . (آنند...
از این . [ اَ ] (حرف اضافه + صفت / ضمیر) من هذا. || مثل . مانند: و ازآن امیرالمؤمنین هم از این معانی بود. (تاریخ بیهقی ). || (ص مرکب )...
از آنکه . [ اَ ک ِ ] (حرف ربط مرکب ) زیرا که . بجهت آنکه . بعلت آنکه : و این بیابان را بیابان کرکسکوه خوانند از آنکه یکی کوهی است خرد اند...
از آنجا. [ اَ ] (حرف اضافه + اسم ) مِن ْ ثَم َّ. || (حرف ربط مرکب ) برای آن . بدان جهت : مگر مار بر گنج از آنجا نشست که تا رایگان مهره نای...
از آنچم . [ اَ چ ِ ] مخفف از آنچه مرا : زمین جز بفرمان تو نسپرم وز آنچم توفرمان دهی نگذرم .فردوسی .
از آنچه . [اَ چ ِ ] (حرف ربط مرکب ) بدان سبب . بدان جهت . بعلت آنکه : با قاضی شیراز هم بد بود از آنچه باری چند، امیر محمود گفته بود که قاض...
(= عمداً، به عمد): این دو واژه پارسی ـ عربی است و پارسی آنها اینهاست:
بِروانِه (کردی)
به اینگ (اینگ از سنسکریت: اینگیتَ= عمد)
به ژَندا (ژَندا= عمد ...
از و چز. [اِزْ زُ چ ِزز ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه و زنان ، ابتهال . تضرع . زاری . خواهش در نهایت خشوع .- از و چز کردن ؛با نهایت خضو...
عز و جز. [ ع ِزْ زُ ج ِزز/ ج ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رجوع به عز و چز شود.- عزوجز کردن ؛ رجوع به ترکیب «عزوچز کردن » ذیل «عز و چز» شود.