آی
نویسه گردانی:
ʼAY
آیَ (اوستایی) با این، به این
واژه های همانند
۲۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
ای . [ اَی ْ ی ُ ] (ع اِ) اسم معرب و بعضی آنرا مبنی دانسته اند و برای استفهام آید در عاقل و غیر عاقل و به معنی کدام میباشد مانند: ایهم اخ...
عی . [ ع َی ی ] (ع مص ) بمعنی عُواء است در همه ٔ معانی . رجوع به عُواء و اقرب المواردو منتهی الارب شود. عَوّة. عَویة. || درماندن در کار، ی...
عی . [ ع َی ی ] (ع ص ) درمانده در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شخصی که درکار خود مانده باشد یا به مراد خود راه نیافته ...
عی . [ عی ی ] ۞ (ع مص ) بسته شدن بر کسی سخن و بیان کردن نتوانستن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). درمانده شدن در سخن . (غیاث اللغ...
عی . [ عی ی ] (ع اِمص ) درماندگی در سخن . ضد بیان . || درماندگی در کار. || راه نیافتن به مراد و عجز از اجرای مراد. || عدم توانایی بر اس...
عی . [ ع َی ی ] (اِخ ) ابن عدنان . نام برادر معد است . (از منتهی الارب ).
عای . (اِخ ) (در عبری بمعنی کومه ٔ خرابی ) یکی از شهرهای کنعانیان که یوشعآن را مفتوح گردانید ابراهیم نیز چادر خود را در میانه ٔ عای و بیت ای...
عای . (اِخ ) یکی از شهرهای عمونیان که در نزدیکی حشبان واقع بود. کتاب ارمیا 49:3. (قاموس کتاب مقدس ).
عی عی . [ ع َ ع َ ] ( صوت ) کلمه ای است که بدان گوسپند را زجر کنند، و آن در خراسان مصطلح است .
نه ای. {نِ ای}. فعل نفی. نیستی مرکب از نِه+ای ////////////////////////// نِه (قید) [پهلوی: nē، مقابلِ آری] ‹نی، نا› برای جواب منفی به سؤال به کار میر...