اجازه ویرایش برای همه اعضا

دل

نویسه گردانی: DL
سگ ماده - در زبان کرمانشاهی ( دل را اینطوری بخوانید ، حرف اول فتحه دار و حرف دوم ساکن است )
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
سخت دل . [ س َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهار اویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 18 هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 7 هزار و پا...
سست دل . [ س ُ دِ ] (ص مرکب ) ضعیف . ناتوان : نیک بدحال و سخت سست دلم حال دل هردو یک نه بر خطر است ۞ .خاقانی (دیوان دکترسجادی ص 63).
سیه دل . [ ی َه ْ دِ ] (ص مرکب ) کینه ور. (آنندراج ). بدخواه . بداندیش . بدکردار. (ناظم الاطباء) : این زال سرسپید سیه دل طلاق ده اینک ببین معا...
دل نهی . [ دِ ن ِ / ن َ ] (حامص مرکب ) استواری خاطر و پایداری آن . (ناظم الاطباء). || علاقه مندی . دلبستگی : خیار،خیرة؛ دل نهی بر چیزی به خوا...
دل واز. [ دِ ] (ص مرکب ) دل باز. باروح : اتاق یا خانه ٔ دلواز؛ باروح و دلگشا. رجوع به دل باز شود.
روی دل . [ دِ ] (ص مرکب ) متواضع. متبسم . ملایم . حلیم . (ناظم الاطباء).
زاغ دل . [ دِ ] (ص مرکب ) کنایه از سیاه دل که قساوت داشته باشد. (آنندراج ) : زاغ دلان را نفس شوم ده مغز غلیواژ و سر بوم ده .امیرخسرو دهلوی ...
زنده دل . [ زِ دَ / دِ دِ ] (ص مرکب ) مقابل افسرده دل و مرده دل . (آنندراج ). شاد و مسرور. مقابل افسرده دل و مرده دل . (فرهنگ فارسی معین ) : تنم...
ساده دل . [ دَ / دِ دِ ] (ص مرکب ) مردم صادق و بی نفاق . (برهان ) (آنندراج ). بی نفاق . (رشیدی ). ساده لوح . ساده جگر. سینه صاف . (مجموعه ٔ مترادفا...
رحیم دل . [ رَ دِ ] (ص مرکب ) نازکدل . مهربان . رقیق القلب . (یادداشت مؤلف ). که رحم زیاد در دل دارد. که قلبی پر از مهر و شفقت دارد : وهرچند...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۴۳ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.