اجازه ویرایش برای همه اعضا

بغداد

نویسه گردانی: BḠDʼD
بغداد 1) پیشینه . شهری در عراق . این شهر در دو سوی دجله ، در 33 درجه و 18 ، 26 دقیقه عرض شمالی و 44 درجه و 9 ، 23 دقیقه طول شرقی قرار دارد. بغداد که در قرن دوم بنا شده ،تا انقراض سلسله عباسیان مرکز خلافت ایشان بود و قرنها مرکز فرهنگی جهان اسلام به شمار می رفت . پس از 656، به مرکز «ولایت » تبدیل گردید و در عهد عثمانیها نیز به صورت مرکز ولایت بغداد باقی ماند. در 1339/1921 پایتخت عراق جدید شد.بغداد، واژه ای پیش از اسلامی است و با اقامتگاههای پیشین در این محلّ ارتباط دارد. مؤلّفان مسلمان با آگاهی ازاین نکته ، در پی یافتن منشأ ایرانی برای نام این شهرند ( رجوع کنید به مطهرمقدسی ، ج 4، ص 101؛ ابن رسته ، ص 108). آنان تبیینهای فرضی گوناگونی عنوان می کنند، که معمولترین آنها «خداداد» یا «هدیه خداوند» (یا «بت ») است ( رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 1، ص 58ـ59؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 678ـ679؛ ابوالفداء، ج 1، ص 292؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 6؛ بکری ، ج 1، ص 262؛ ابن فقیه ، نسخه خطی ، گ 29پ ). نویسندگان معاصر عموماً به طرفداری از این اشتقاق فارسی گرایش دارند ( رجوع کنید به سالمن ، ص 23ـ24؛ لسترنج ، ص 10ـ11؛ اشترک ، ج 1، ص 49ـ50؛ هرتسفلد ، ص 153؛ باج ، ج 1، ص 178).



بعضی دیگر منشأ آن را آرامی و به معنای «جایگاه یا محلّ گوسفندان » می دانند (ی . غنیمه و ا. کرملی در لغه العرب ، ج 4، ص 27، ج 6، ص 748؛ اشاره طبری ، سلسله سوم ، ص 277، به سوق البقر در محل بغداد ملاحظه شود). دلیچ (ص 206، 238)، بدون اینکه به معنای آن اشاره کند طرفدار منشأ آرامی برای آن است .

در یک سند قضایی عهد حمورابی (1800 پیش از میلاد)، نام شهر بگدادو آمده است (شر ، ش 197) که نشان می دهد این نام پیش از حمورابی و قطعاً پیش از هرگونه نفوذ ایرانی به کار می رفته است . بَغ و حُو را با یک علامت نشان داده اند. اما در یک سنگ مرزی متعلق به زمان نَزیماروتّاش (1341ـ 1316 ق م )، پادشاه کاسی ، از شهر پلاری در ساحل «نهر شَرّی » در ناحیه بگدادی نام برده شده است (مورگان ،ج 1، ص 86ـ92). این نکته با ذکر مکرّر بگدثا در تلمود، قرائت «بگ » را قابل قبولتر می سازد (اوبرمایر ، ص 147

به بعد؛ جودائیکا ، ذیل ماده ). سنگ مزار دیگری متعلق به عهد سلطنت مردوک بلادان ، پادشاه بابل (1208ـ1195ق م )،از شهر بغداد یاد می کند (مورگان ، ج 3، ص 32ـ39). اَدَد ـ نِراری دوم (911ـ891ق م ) چندین محل از جمله بگدا(دو)را غارت کرد. در قرن هشتم پیش از میلاد، بغداد تبدیل به اقامتگاهی آرامی شد. تِگلات پِلاسر سوم (745ـ727ق م ) از بگدادو در پیوند با قبیله ای آرامی یاد می کند (دلیچ ،ص 238).

بنابراین ، منشأ این نام روشن نیست . اینکه ایرانیان درحدود قرن هشتم پیش از میلاد بغ را به معنای خدا به کار می برده اند، یا در نام افراد به کار می رفته ، وضع را تغییر نمی دهد ( " دایره المعارف تخصصی آشورشناسی " ، ج 1، ص 341).منصور (حک: 136ـ158) شهر خود را مدینه السّلام (شهر صلح ) نامید، که اشاره ای به بهشت است (انعام : 127؛ یونس : 25). این نامی رسمی بود که در اسناد، سکّه ها و اوزان و مانند آنها ظاهر می شد. صورتهای دیگر این نام بویژه بُغدان و نامهایی مانند مدینه ابی جعفر، مدینه المنصور، مدینه الخلفاء و الزوراء نیز به کار می رفته است (ابن فقیه ، گ 29 پ ؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 678؛ ابن رسته ، همانجا). ظاهراً زوراء، همان گونه که در الفخری آمده ، نامی قدیمی بوده است (ابن طقطقی ، ص 145؛ رجوع کنید به حمدالله مستوفی ، ص 41. برای توضیحات بعدی رجوع کنید به مسعودی ، التنبیه ، ص 312؛ یاقوت حموی ، ج 2، ص 954). مؤلّفان مسلمان می نویسند که منصور شهر خود را در محلی ساخت که از دوره پیش از اسلام سکونتگاههای بسیاری در آنجا وجود داشته و مهمترین آنها دهکده بغداد ( رجوع کنید به طبری ، سلسله اول ، ص 2067، سلسله سوم ، ص 277؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 7؛ یعقوبی ، 1892، ص 237)، در ساحل غربی دجله

در شمال صَراه (طبری ، سلسله سوم ، ص 277) بوده است . بعضی آن را همان روستای بادوریا می دانند و به بازار سالانه آن اشاره می کنند (خطیب بغدادی ، ج 1، ص 25ـ27؛ ابن جوزی ، همان ، ص 6؛ یعقوبی ، همان ، ص 275) که روشن می سازدچرا کرخ بعدها محلّه بازرگانان شد. شماری از سکونتگاههای پیشین ، بویژه آرامی ، در بخش غربی در مجاورت کرخ قرار داشت . در میان اینها، خَطّابیه (نزدیک باب الشام ) و شَرَفانیّه و در شمال آن وَرْدانیّه بود که در محلّه حربیّه قرار داشت ،و صونایا نزدیک ملتقای صراه با دجله (بعداً العتیقه )، و قَطُفتادر گوشه ای که نهر رُفَیل به دجله می ریزد، و بَراثا * در جایی که نهر کَرخایه از نهر عیسی منشعب می شود واقع بود. سه کوچ نشین کوچک ، یعنی سال ، وَرْثالا (بعدها محلّه قَلاّعین )و بَناوْرا، در میان شهر کرخایه و صراه قرار داشت . نام کرخ (در آرامی کرخه به معنای شهر مستحکم است ) خود از نام دهکده ای کهن گرفته شده است که بنابه روایات ایرانی به شاپور دوم (309ـ379 میلادی ) نسبت داده می شود (حمدالله مستوفی ، ص 40؛ رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 278ـ279؛ ابن اثیر، ج 2، ص 342ـ343؛ یاقوت حموی ، ج 3، ص 613؛ ابن جوزی ، همان ، ص 7).

به گفته گزنفون ، هخامنشیان باغهای وسیعی در ناحیه بغداد (در سِتّاکه ) داشته اند. مؤلّفان مسلمان به دو باغ از این باغها اشاره می کنند ( رجوع کنید به حمدالله مستوفی ، همانجا). نزدیک دهانه نهرعیسی ، قصری ساسانی (قصر شاپور) قرار داشت ، و منصور بعدها پلی در آنجا ساخت . قنطره قدیمی (القنطره العتیقه )بر روی نهرصراه ، در جنوب غربی دروازه کوفه ، متعلق به دوره ساسانی بود. در بخش شرقی ، سوق الثلاثا و قبرستان خیزران متعلّق به دوره قبل از اسلام بود؛ در این منطقه تعدادی دیر قرار داشت که متعلق به عصر جاهلی بود؛ مانند دیر مارفثیون (الدیرالعتیق )،محلّی که قصر خالد در آنجا بنا شد، دیربستان القُّس ، و دیرالجاثلیق * که معروف کرخی در مجاورت آن مدفون شد (طبری ، سلسله سوم ، ص 274، 277؛ ابن فقیه ، گ 36ـ37ر؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 96، 121، 125؛ مسعودی ، التنبیه ، همانجا؛ ذهبی ، ج 1، ص 76؛ حمدالله مستوفی ، همانجا).

هیچیک از این سکونتگاههای قدیمی اهمیّت سیاسی یا بازرگانی نداشت ؛ بنابراین ، می توان شهر منصور را نوبنیاد به شمار آورد. جهانگردان اروپایی در قرون وسطی غالباً بغداد را با بابل و گاهی با سلوکیه یکی می دانستند، و آن را در گزارشهای خود بابل ، بابلونیا و مانند آن می خواندند. به کار بردن نادرست نام اخیر در مورد بغداد در تفسیرهای تلمودی گئونیم بابل (در دوره عبّاسی ) و همچنین در نوشته های یهودیان بعدی نیز معمول بوده است . پیترو دلاّواله * که در 1025ـ1026/ 1616ـ1617 در بغداد به سر می برد، نخستین کسی بود که به این اشتباه رایج عهد خود پی برد. تا قرن یازدهم /هفدهم ، نام بغداد معمولاً در غرب به صورت تحریف شده بلدخ (بَلدَکو ) شناخته شده بود که ممکن است از صورت چینی آن نام مشتق شده باشد ( رجوع کنید به برتشنایدر ، ج 1، ص 138، ج 2، ص 124؛ پولو، ص 29، 126).

عباسیان متوجه شرق شدند و برای نشان دادن شکوه دولت خویش در جستجوی پایتخت جدیدی برآمدند. سفّاح ، نخستین خلیفه عباسی ، از کوفه به انبار تغییر مکان داد. منصور به هاشمیّه نزدیک کوفه نقل مکان کرد، ولی بزودی دریافت که کوفه با جمعیّتی آشوبگر و طرفدار علی علیه السّلام ، تأثیر نامطلوبی بر سپاه او خواهد داشت ؛ و هاشمیّه نیز، همان گونه که شورش راوَندیه نشان داد، آسیب پذیر بود ( رجوع کنید به یاقوت حموی ، ج 1، ص 680ـ681؛ طبری ، سلسله سوم ، ص 271ـ272؛ ابن طقطقی ، ص 143). بنابراین ، در صدد یافتن محلی سوق الجیشی برآمد. وی پس از تجسّس دقیق ، با توجّه به ملاحظات نظامی و اقتصادی و اقلیمی ، محلّ بغداد را برگزید. این محل در دشتی حاصلخیز واقع بود که در آنجا کشت و زرع در دو سوی

رودخانه رونق داشت ، بر سر راه خراسان واقع و محل تلاقی راههای کاروانرو بود، و بازارهای ماهانه در آن محل تشکیل می یافت ؛ بنابراین در آنجا آذوقه برای ارتش و مردم بوفور به دست می آمد. شبکه ای از نهرهای متعدد وجود داشت که در کشاورزی از آنها استفاده می شد و به منزله استحکامات شهر نیز بود. بغداد در وسط بین النهرین قرار داشت و ازآب و هوایی معتدل و سالم برخوردار و نسبتاً بدون پشه بود (یعقوبی ، 1892، ص 235ـ238؛ همو، 1883، ج 2، ص 449؛ طبری ، سلسله سوم ، ص 272ـ275؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 679ـ 680؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 7ـ8؛ محمد مقدسی ، ص 119ـ 120؛ ابن اثیر، ج 5، ص 426ـ427؛ ابن طقطقی ، ص 143ـ 145). درباره امتیازات بغداد و اینکه مقدّر بود به دست منصور ساخته شود بعدها حکایاتی جعلی رواج یافت ( رجوع کنید به یعقوبی ، 1892، ص 237؛ ابن طقطقی ، ص 144؛ طبری ؛ ابن جوزی ، همانجاها).

بغداد جانشین بابل و سلوکیه و تیسفون شد و همه آنها را تحت الشعاع قرار داد. یعقوبی (در 278) و ابن فقیه (در 290) نخستین توصیفهای مفصّل از بغداد را به دست می دهند، و سهراب (در حدود 287) نیز شبکه نهرهای آن ناحیه را وصف می کند. این شهر با استحکامات و طرح داخلی آن شبیه قلعه ای بزرگ است . در آغاز خندقی عمیق به عرض 40 ذراع (=27ر20 متر) وجود داشت که شهر را دربر می گرفت و سپس باراندازی آجری و آنگاه نخستین دیوار به قاعده 18 ذراع (= 9 متر) و بعد فضایی خالی به عرض 100 ذراع (9ر56 متر) (در مورد اندازه ها رجوع کنید به رَیِّس ، الخراج ) که برای مقاصد دفاعی به کار می رفت . سپس دیوار اصلی قرار داشت که از خشت ساخته شده بود و دارای 14ر34متر ارتفاع ، 2ر50متر عرض پایه و 22ر14 متر عرض بالا بود. بین هر دو دروازه این دیوار 28 برج بزرگ واقع بود، جز میان دروازه های کوفه و بصره که دارای 29 برج بود. بر فراز هر یک از دروازه ها، قبّه ای ساخته بودند که مشرف بر شهر بود

و در پایین آنها اقامتگاههایی برای نگهبانان بنا شده بود.سپس نوبت به محوطّه ای می رسید به عرض 7ر170 متر که در آن خانه هایی ساخته بودند و تنها صاحب منصبان و نزدیکان (موالی ) اجازه داشتند که در آنجا خانه بسازند. با وجوداین ، هر راه دارای دو دروازه مستحکم بود که می توانستند آنها را قفل کنند. آنگاه دیوار ساده سومی دیده می شد که محوّطه وسیع داخلی را دربر می گرفت ، و جایی بود که فقط قصر خلیفه (باب الذّهب )، مسجد جامع ، دیوانها و خانه های فرزندان خلیفه و دو سقیفه یکی برای رئیس نگهبانان ] صاحب حرس [ و دیگری برای صاحب شرطه ، در آنجا ساخته شده بود. به منظور نظارت بر شهر و تسهیل ارتباط در داخل و مراقبت از راههای کاروانرو در خارج ، شهر به چهار بخش مساوی تقسیم می شد و هر بخش را نیز دو راه که از دروازه های متساوی البُعد آن آغاز می شد تقسیم می کرد. دروازه خراسان (که آن را باب الدّوله نیز می نامیدند) در شمال شرقی ، دروازه بصره در جنوب غربی ، دروازه سوریّه در شمال غربی ، و دروازه کوفه در جنوب شرقی قرار داشت . برای راه یافتن به دایره داخلی ، می بایست از خندق عبور کرد و از پنج در گذشت : دو در در دیوار خارجی و دو درِ عظیم در دیوار بزرگ و دری دیگر در دیوار داخلی ( رجوع کنید به یعقوبی ، 1892، ص 238ـ242؛ همو، 1883، همانجا؛ طبری ، سلسله سوم ، ص 322ـ323؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 9ـ10؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 72ـ74؛ ابن اثیر، ج 5، ص 427ـ428، 439؛ ابن فقیه ، گ 33 ر).

سنتهای باستانی امپراتوری نیز در این طرح قابل ملاحظه است . جدایی خلیفه از مردم ، طرح با شکوه قصر و مسجد برای نشان دادن عظمت دولت جدید، و تقسیم مردم در محلاّت جداگانه ای که دروازه های آنها را می بستند و محافظت می کردند، همگی گواه این مطلب است .

مظهر شکوه این شهر مدوّر، «قبه الخضرا» بود که 36ر68 متر ارتفاع داشت و مشرف بر قصر بود و بر فراز آن پیکره سواری به چشم می خورد. این سوار در 329 در شبی طوفانی ، شاید براثر اصابت صاعقه ، سرنگون شد (صولی ، ص 229؛ ابن جوزی ، المنتظم ، ج 6، ص 317ـ318؛ همو، مناقب ، ص 11؛ ابن تغری بردی ، ج 3، ص 270؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 73). اما دیوارهای آن مدتی بیشتر باقی ماند و سرانجام در 653 فروریخت (ابن فُوَطی ، ص 303؛ سبط ابن جوزی ، ج 8، ص 67). در ساختمان اب الذّهب ، مرمر و سنگ به کار بردند و دروازه آن را با طلا آراستند. این محلّ تا نیم قرن اقامتگاه رسمی بود و اگرچه هارون الرشید به آن اعتنایی نکرد، امین ، جناح جدیدی به آن افزود و در پیرامون آن «میدانی » ساخت . در محاصره بغداد در 198 ] توسط طاهر، سردار مأمون [ این ساختمان آسیب بسیار دید و از آن پس ، اقامتگاه رسمی نبود و به آن توجهی نمی شد ( رجوع کنید به ابن فوطی ، همانجا).

مسجد (جامع المنصور) پشت قصر ساخته شد و لذا قدری نسبت به قبله انحراف داشت ( رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 321ـ322؛ ابن اثیر، ج 5، ص 439). در 191 هارون الرشید آن را خراب کرد و با آجر ساخت . در 260ـ261 و در 280آن را توسعه دادند. معتضد حیاط دیگری به آن افزود و بخشهایی از آن را تعمیر کرد (ابن جوزی ، المنتظم ، ج 5،ص 21، 143؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 107ـ108). مسجد دارای مناره ای (خطیب بغدادی ، ج 5، ص 125) بود که در303 طعمه حریق گشت (ابن جوزی ، همان ، ج 6، ص 130)، ولی دوباره ساخته شد ( رجوع کنید به همان ، ج 7، ص 284). این بنا در دوران خلافت ، همچنان مسجد جامع بغداد بود. در 653 سیلاب آن را فراگرفت ، و این واقعه و حمله مغول را نیز پشت سر نهاد.

نقشه شهر بغداد منعکس کننده اندیشه های اجتماعی است . مسؤولیت هر محلّه را شخصیّتی برجسته برعهده داشت ، و محله ها معمولاً از لحاظ قومی (ایرانی ، عرب ، خوارزمی ) یا شغلی ، همگن بودند. خانه های سربازان در خارج از محوّطه دیوارها و معمولاً در شمال غرب شهر بود، و حال آنکه مراکز بازرگانان و صنعتگران در جنوب صراه در کرخ قرار داشت ( رجوع کنید به ابن فقیه ، گ 29 پ ، 33 پ ، 37 پ ).

بازارها در نقشه بغداد سهمی عمده داشتند. در آغاز، در طول هر یک از چهار راهها، از دیوار بزرگ تا دیوار داخلی ،اتاقهایی با طاقهای بلند (طاقات ) قرار داشت که در آنها دکانهایی تعبیه کرده و بدین ترتیب چهار بازار به وجود آورده بودند ( رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 322). گذشته از این ، خلیفه دستور داد که هر یک از چهار بخش خارج دیوار فضای کافی برای بازار داشته باشد، به طوری که هر بخش دارای بازاری بزرگ باشد (یعقوبی ، 1892، ص 242). ملاحظات امنیّتی منصور را در 157 بر آن داشت تا دستور دهد که بازارها از شهر مدوّر به کرخ انتقال یابند. وی می خواست بدین وسیله آشوبگران را از شهر دور نگاه دارد و اطمینان یابد که شبها دروازه محله ها برای بازارها باز نماند، و از ورود جاسوسان احتمالی به شهر جلوگیری به عمل آید. وی نقشه ای طرح کرد که بازارها در حدّ فاصل صراه و نهرهای عیسی ساخته شود (طبری ، سلسله سوم ، ص 324ـ325؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 13ـ14؛ یاقوت حموی ، ج 4، ص 254).

بنابر روایتی که در دست است منصور می خواست بخشی از دیوار کاخ سفید تیسفون را خراب کند و آجرهای آن را در ساختمانهای خود به کار برد، ولی به دلیل هزینه بسیار از این اقدام چشم پوشید. بنابر روایتی دیگر، منصور قصد داشت آن کاخ را تعمیر کند ولی فرصت این کار را نیافت . این هر دو روایت یادآور مناقشات شعوبیه است . ] به هر حال [ بیشتر شهر از خشت ساخته شد.

یعقوبی اشاره می کند که نقشه شهر در 141 کشیده شد (1892، ص 238) ولی کار در اول جمادی الاولی 145 آغاز گشت (گزارش خوارزمی در خطیب بغدادی ، ج 1، ص 7، 66ـ67). چهار معمار نقشه شهر را کشیدند. حَجّاج بن ارطاه معمار مسجد بود (طبری ، سلسله سوم ، ص 276؛ یعقوبی ، همان ، ص 241). منصور صدهزار کارگر و صنعتگر جهت ساختمان آن گرد آورد (یعقوبی ، همان ، ص 238؛ طبری ، سلسله سوم ، ص 277). از نهر کرخایه نهری به آن محل کشیده شد تا آب لازم برای آشامیدن و کارهای ساختمانی در دسترس باشد (یعقوبی ، همانجا). ظاهراً در 146 لااقل ساختمان قصر و مسجد و دیوانها به پایان رسید و منصور به بغداد نقل مکان کرد (طبری ، سلسله سوم ، ص 313؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 67). پیش از 149 ساختمان شهر مدوّر به پایان رسید (طبری ، سلسله سوم ، ص 353؛ خطیب بغدادی ، همانجا).

شهر مدوّر منصور نمونه جالبی از شهرسازی است ؛ بغداد چنان مدوّر بود که مرکز آن نسبت به بخشهای مختلف ، دارای فاصله مساوی بود و بسهولت از آن مراقبت یا دفاع می شد. احتمالاً معماران شهر مدوّر از طرح شهرهای مدور آگاهی داشته اند. ابن فقیه خاطرنشان می کند که باید از میان طرح مربّع و طرح مدوّر یکی انتخاب می شد، و طرح اخیر کاملتر بود (گ 33پ ). اما احتمال قویتر آن است که طرح قلعه مدوّر بر نقشه شهر اثر گذاشته باشد. طبری (سلسله سوم ، ص 276) می گوید «منصور چهار دروازه (برای شهر) به اقتباس از اردوگاههای نظامی ساخت ».

درباره ابعاد شهر منصور روایات متفاوتی در دست است . رَباح ، یکی از معماران شهر، فاصله هر یک از دو دروازه را یک میل (یا 000 ، 4 ذراع مُرسَله یا 848 ، 1متر؛ رَیِّس ، ص 278؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 71) آورده است (این تخمین در ابن جوزی ، مناقب ، ص 9؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 235؛ ابن تغری بردی ، ج 1، ص 341؛ و اربلی ، ص 54 آمده است ). این تخمین با اندازه گیریی که به فرمان معتضد صورت گرفت و بدرالمعتضدی به آن اشاره کرده است مطابقت دارد (خطیب بغدادی ، ج 1، ص 69؛ ابن تغری بردی ، همانجا). این امر نشان می دهد که قطر شهر 352 ، 2متر بوده است . تخمین یعقوبی در باره فاصله میان هریک از دو دروازه خارج از خندق ، یعنی 000 ، 5 «ذراع سَوْداء» (یا 5ر2534متر)، با توجه به این نکته محتمل می نماید (1892، ص 238ـ239).

روایات گوناگونی درباره مخارج منصور برای این شهر نقل شده است . اما بنا به گزارش رسمی و مستند دستگاه خلافت ، منصور چهار میلیون و هشتصد و هشتاد و سه درهم برای «شهر مدوّر» خرج کرد (طبری ، سلسله سوم ، ص 326؛ محمد مقدسی ، ص 121؛ خطیب بغدادی ، همانجا، نیز رجوع کنید به ابن اثیر، ج 5، ص 419؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 32). اگر میزان پایین دستمزد و هزینه اندک مصالح ساختمانی و سختگیری منصور را در نظارت بر محاسبات در نظر بگیریم ، این رقم قابل قبول خواهد بود.

در 157 منصور قصری در کنار دجله و پایینتر از دروازه خراسان با باغهای وسیع ساخت و آن را خُلد نامید. این محل بدون پشه بود و به سبب خنکی هوایش شهرت داشت . این نام یادآور بهشت بود (طبری ، سلسله سوم ، ص 379؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 75؛ یاقوت حموی ، ج 2، ص 783؛ ابن جوزی ، همان ، ص 12؛ ابن اثیر، ج 6، ص 71؛ ابن فقیه ، گ 37پ ).

ملاحظات سوق الجیشی و سیاست منصور در مورد تقسیم لشکر و کمبود فضا بزودی خلیفه را بر آن داشت که اردوگاهی برای وارث خود مهدی در بخش شرقی دجله بسازد. اردوگاه مهدی در بخش مرکزی قرار داشت (بعدها به تقلید از قصری که هارون ساخت رُصافَه نامیده شد)، و قصر او و مسجد نیز در همان جا ساخته شد، و پیرامون آنها را منازل صاحب منصبان و ملتزمان احاطه کرده بود. بخش بازرگانی بزودی در سوقهای مشهور باب الطاق شکل گرفت . دیوار و خندق پیرامون اردوگاه مهدی بخش نظامی را آشکار می ساخت . کار در 151 آغاز شد

و در 157 به پایان رسید. رصافه تقریباً مقابل شهر منصوربود (یعقوبی ، 1892، ص 251ـ253؛ اصطخری ، ص 83ـ84؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 82ـ83، ابن جوزی ، همان ، ص 12ـ 13؛ محمد مقدسی ، ص 121؛ ابن تغری بردی ، ج 2، ص 16؛ یاقوت حموی ، ج 2، ص 78).

بغداد از حیث بناها، فعالیتهای بازرگانی ، ثروت ، و جمعیّت بسرعت توسعه یافت . تراکم جمعیت در شرق بغداد بود، زیرا مردم بر اثر هدایای مهدی و بعدها برمکیان که محلّه ای مخصوص در دروازه شمّاسیّه داشتند، به سوی آنجا جذب می شدند (یعقوبی ، همان ، ص 251؛ ابوالفرج اصفهانی ، ج 5، ص 8، ج 6، ص 78؛ ابن خلّکان ، ج 1، ص 474). یحیی برمکی قصری باشکوه ساخت و نام فروتنانه قصرالطّین بر آن نهاد (ابوالفرج اصفهانی ، ج 5، ص 8). جعفر قصر عظیم و مجللی در پایین بغداد شرقی ساخت که بعدها به مأمون داده شد. در زمان هارون الرشید، بخش شرقی از دروازه شمّاسیّه (مقابل دروازه قَطْرَبُّل ) تا مُخَرِّم (که حدّ جنوبی آن ، پل جدید مأمون است ) امتداد یافت (یعقوبی ، همان ، ص 253ـ254). از سوی دیگر، امین از قصر خلد که اقامتگاه رشید بود به باب الذّهب بازگشت و آن را تعمیر کرد و جناحی به آن افزود و در پیرامون آن حیاطی ساخت ( رجوع کنید به جهشیاری ، ص 193؛ ابن اثیر، ج 11، ص 152). ملکه زُبَیده مسجدی در کنار دجله و نزدیک قصرهای سلطنتی (که به نام او شهرت یافت ) و همچنین مسجد باشکوه دیگری در قطیعه خود در شمال شهر بنا کرد (ابشیهی ، ج 1، ص 289). وی قصری نیز به نام القرار در نزدیکی خلد ساخت . بخش غربی میان دروازه قَطرَبُّل در شمال و محلّه کرخ توسعه یافت ، که به نوبه خود تا نهر بزرگ عیسی امتداد داشت (این نهر در تُلول خَشْم الدَّوره کنونی به دجله می ریخت )؛ این بخش در غرب تقریباً تا مُحَوَّل ادامه داشت ( المشرق ، 1934، ص 89؛ رجوع کنید به شعری در یاقوت حموی ، ج 1، ص 686؛ مسعودی ، مروج ، ج 6، ص 454؛ طبری ، سلسله سوم ، ص 874، 876). شاعران ، زیبایی بغداد را ستوده و آن را «بهشت روی زمین » نامیده اند. باغهای شگفت انگیز و حومه سرسبز و قصرهای مرتفع و باشکوه آن با تزیینات مجلل در دروازه ها و تالارها و لوازم گرانبها و نفیس آنها شهرت داشت ( رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 873ـ874؛ قالی ، ج 2، ص 237؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 686).

بغداد در کشمکش میان امین و مأمون آسیب بسیار دید. پس از چهارده ماه محاصره شهر، جنگ به داخل آن کشیده شد (مسعودی ، همانجا). طاهر که از سرسختی مدافعان به خشم آمده بود دستور تخریب خانه های آنها را صادر کرد، و بسیاری از محلاّت «میان دجله ، دارالرقیق (در شمال دروازه خراسان )، دروازه سوریه ، دروازه کوفه تا صراه ، نهر کرخایه و کُناسه » ویران شد (طبری ، سلسله سوم ، ص 887). کار تخریب به دست عوام ، قانون شکنان ، و عیاران تکمیل شد. قصر خلد و سایر قصرها، کرخ و بعضی از محله های بخش شرقی ، سخت آسیب دید. طبری و مسعودی می نویسند «خرابی و ویرانی چندان شدید بود که عظمت بغداد از میان رفت » ( رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 870ـ879، 925ـ926؛ مسعودی ، همان ، ج 6، ص 454ـ 459؛ ابن اثیر، ج 6، ص 188 به بعد). هرج و مرج و آشوب تا 204 که مأمون از مرو بازگشت ، کماکان در بغداد ادامه داشت . مأمون در قصر خود اقامت گزید و آن را بسیار گسترش داد، و یک میدان اسب دوانی و یک باغ وحش به آن افزود و محلهایی در آنجا برای ملتزمان وفادار خود ساخت (یاقوت حموی ، ج 1، ص 807). سپس این قصر را به حسن بن سهل بخشید ـکه به قصرالحسنی شهرت یافت ـ وی نیز آن را برای دختر خود پوران به ارث نهاد. بغداد در زمان مأمون دوباره رونق خود را بازیافت . معتصم قصری در بخش شرقی ساخت (یعقوبی ، 1892، ص 255؛ رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 1، ص 98). سپس درصدد یافتن پایتخت جدیدی برای ارتش نوین ترک خود برآمد. بغداد برای استقرار سربازانش شهر شلوغی بود، و مردم و گروههای قدیمی ارتش با سپاهیان ترک او مخالف بودند، و وی از آشوب بیم داشت . در دوره سامرّا (220ـ278) بغداد دیگر کانون توجه خلفا نبود ( رجوع کنید به اربلی ، ص 161)، ولی مرکز عمده تجارت و فعالیتهای فرهنگی باقی ماند.

هنگامی که مستعین از سامرّا به بغداد نقل مکان کرد بار دیگر بغداد از آشوب ترکان آسیب دید و در سراسر سال 251 در محاصره قوای معتزّ قرار داشت . در این دوره ، رصافه تا سوق الثلاثاء (تا شارع سموئل امروزی ) امتداد یافت . مستعین بغداد را مستحکم کرد؛ حصار بخش شرقی از دروازه شمّاسیّه تا سوق الثلاثاء ادامه پیدا کرد، و از طرف غرب از قطیعه اُمّجعفر در پیرامون محلاّت تا صراه توسعه یافت و خندق مشهور طاهر در پیرامون آن حفر شد (طبری ، سلسله سوم ، ص 1851). در طول محاصره ، خانه ها، دکانها، و باغهای بیرون حصار شرقی را بنا به ضرورتهای دفاعی خراب کردند (همان ، سلسله سوم ، ص 1571) و محلاّت شرقی شمّاسیّه ، رُصافه و مُخَرِّم بسختی آسیب دید.

در 278 معتمد سرانجام به بغداد بازگشت . وی قصر حسنی را از پوران خواسته بود، و پوران آن را تعمیر کرد و به شیوه ای که در خور خلیفه بود آراست و سپس به وی تقدیم کرد ( رجوع کنید به ابن جوزی ، المنتظم ، ج 5، ص 144). سپس معتضد در 280 قصر را بازسازی کرد، اراضی آن را توسعه داد و ساختمانهای جدیدی به آن افزود و در زمینهای مطامیر (سیاه چال ) آن زندانهایی ساخت . وی یک میدان اسب دوانی به آن اضافه کرد و سپس حصار مخصوصی در پیرامون آن محوطه ساخت که به دارالخلافه شهرت یافت و با ملحقاتش به عنوان اقامتگاه رسمی باقی ماند (خطیب بغدادی ، ج 1، ص 109؛ ابن جوزی ، المنتظم ، ج 6، ص 53؛ همو، مناقب ، ص 15؛ تنوخی ، نشوار ، ج 8، ص 15؛ ابن تغری بردی ، ج 3، ص 85؛ اربلی ، ص 173). آنگاه بنای قصر تاج را در حوالی دجله آغاز کرد، ولی بعدها چون دود فراوانی از سوی شهر مشاهده کرد، تصمیم به ساختن قصر دیگری دو میل دورتر در شمال شرقی گرفت و قصر مجلّل و مرتفع ثریّا را ساخت و آن را با دهلیزی زیرزمینی به قصر حسنی مرتبط کرد و باغهایی در پیرامون آن ساخت و آبراهه ای از نهر موسی به سوی آن کشید ( رجوع کنید به وصف ابن معتز، ص 138ـ139). همچنین به منظور پاک نگاه داشتن هوا دستور داد که برنج و نخل در اطراف بغداد کاشته نشود ( رجوع کنید به ابن جوزی ، المنتظم ، ج 5، ص 142). ثریّا تا 469 در وضع خوبی باقی بود، و در این تاریخ بر اثر طغیان آب ویران شد (ابن جوزی ، مناقب ، همانجا؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 808). خرابی شهر مدوّر در این زمان آغاز گردید، و معتضد دستور تخریب حصار شهر را صادر کرد؛ ولی هنگامی که بخش کوچکی از آن را خراب کردند هاشمیان لب به شکایت گشوده گفتند که این حصار یادگار عظمت عباسیان است ، ازینرو معتضد دست از تخریب کشید. اما مردم بتدریج خانه های خود را به قیمت خراب کردن حصار و ویرانی شهر توسعه دادند (تنوخی ، نشوار ، ج 1، ص 74ـ75).

مکتفی (حک: 289ـ295) تاج را با تالارها و قبّه های آن ساخت و باراندازی در کنار دجله بنا کرد، و در زمینهای آن منطقه گنبدی نیمدایره ساخت به ارتفاع مردی که بر الاغی سوار شده باشد (خطیب بغدادی ، ج 1، ص 99؛ اربلی ، ص 175؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 80؛ ابن جوزی ، المنتظم ، ج 5، ص 144). در 289 مکتفی زندانهای قصر را ویران و مسجد جامعی (جامع القصر) ساخت که تا زمان مقتدر، سومین مسجد جامع بود (ابن جوزی ، همان ، ج 6، ص 3؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 109).

مقتدر (حک:295ـ320) ساختمانهای جدیدی به قصرهای سلطنتی افزود و آن را به طرزی اعجاب انگیز مزیّن کرد، و به باغ وحش (حَیْرالوحوش ) توجهی مخصوص مبذول داشت ( رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 1، ص 100ـ103). شرح مفصّل خطیب درباره سال 305 جالب توجه است . حصار مستحکم پیرامون قصرها، و دهلیزی مخفی از تالار بارعام مقتدر به یکی از دروازه ها، از جمله اقدامات دفاعی لازم بود( رجوع کنید به همان ، ج 1، ص 101). در میان عجایب باید از دارالشجره نام برد که عبارت بود از درختی سیمین در میان حوضی بزرگ با هجده شاخه و ترکه های متعدّد، و گنجشکهای سیمین یا زرّینی که گهگاه آواز می خواندند. در دو سوی استخر، هجده مجسمه سوار بود که در یک جهت حرکت می کردند، گویی در تعقیب یکدیگر بودند (همان ، ج 1، ص 103). همچنین حوضی از سیماب به وسعت 30*20 ذراع ، با چهار قایق زرّین وجود داشت و پیرامون آن را باغی افسانه ای فراگرفته بود. باغ وحش دارای انواع جانوران بود. کُنام شیران یکصد شیر داشت . قصر فردوس از لحاظ سلاحهایش شگفت انگیز بود. در داخل محوّطه سلطنتی 23قصر ساخته شده بود ( رجوع کنید به همان ، ج 1، ص 103ـ104؛ ابن جوزی ، همان ، ج 6، ص 144).

بغداد در این دوره به کمال خود رسید. در قرن چهارم ،بخش شرقی از شمّاسیّه تا دارالخلافه پنج میل (میل : 848 ، 1متر) گسترش یافت (اصطخری ، ص 83). ابن ابی طاهر (متوفی 280) روایت می کند که موفّق قبل از 279 دستور اندازه گیری بغدادرا صادر کرد؛ مساحت آن 750 ، 43 جریب تعیین شد که 250 ، 26 جریب آن در شرق بغداد و 500 ، 17 جریب در غرب بغدادقرار داشت (ابن فقیه ، گ 44 پ ؛ رجوع کنید به ابن حوقل ، ج 1، ص 243؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 120). بنابر روایتی از ابن ابی طاهر، شرق بغداد در زمان موفّق 750 ، 16 جریب (جریب :1366 مترمربّع ) و غرب بغداد 000 ، 27 جریب بوده است . این اندازه محتمل است ، زیرا غرب بغداد در آن زمان هنوزاهمیت بیشتری داشت . طبق روایت دیگری ، مساحت آن 750 ، 53 جریب بوده که 750 ، 26 جریب آن در شرق و 000 ، 27 جریب دیگر در غرب قرار داشته است . احتمال می رود که رقم اخیر مربوط به دوره مقتدر باشد که شرق بغداد توسعه فراوانی پیدا کرد. در همه این روایات ، طول بغداد در هر دو سو تقریباً یکی بوده است .

وضع جغرافیایی بغداد، اهالی فَعال آن ( رجوع کنید به جاحظ ، البخلاء ، ص 39؛ تنوخی ، الفرج ، ج 2، ص 11)، تشویق دولت به تجارت ( رجوع کنید به یعقوبی ، 1883، ج 2، ص 590)، واعتبار خلافت بزودی این شهر را به صورت مرکز عمده بازرگانی درآورد ( رجوع کنید به دوری ، ص 143ـ157). بازارها، در رُصافه وبویژه در کرخ ، شاخص اصلی زندگی شدند. هر پیشه بازاری مخصوص داشت ؛ از جمله بازار میوه ، بازار پارچه ، بازار

پنبه ، بازار کتابفروشان با بیش از یکصد دکان ، بازار صرّافان ،و بازار عطّاران در کرخ و بازارهای تجّار خارجی در سوق باب الشام بود. در بخش شرقی ، انواع و اقسام بازارها شامل بازار عطرفروشان (سوق الطیب )، بازار مواد غذایی ، بازارزرگران ، بازار گوسفند فروشان ، بازار کتابفروشان و بازارکالاهای چینی دیده می شد (یعقوبی ، 1892، ص 241، 246، 248، 254؛ اصطخری ، ص 84؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 79ـ 81؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 26ـ 28؛ ابن حوقل ، ج 1، ص 242). از زمان منصور به بعد محتسبی برای نظارت بر بازارها و جلوگیری از تقلّب و مراقبت بر اوزان و مقادیر تعیین شد ( رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 1، ص 81؛ ابراهیم صابی ، ص 114، 141ـ142؛ ماوردی ، ص 141ـ142). محتسب بر گرمابه ها نیز نظارت می کرد و احتمالاً ناظر مساجد هم بود (خطیب بغدادی ، ج 1، ص 117)؛ گذشته از این ، از اعمال خرابکارانه نیز جلوگیری می کرد.

هر بازار یا حرفه ، رئیسی (عریف ) داشت که از طرف دولت تعیین می شد. هر حرفه دارای «صانع » و «استاد»بود ( رجوع کنید به اخوان الصفا، ج 1، ص 255؛ رجوع کنید به جاحظ ، رسائل ، ص 126). از بغداد پارچه های پنبه ای و منسوجات ابریشمی ، بویژه سربند (مندیل )، پیش بند، دستار، بلور تراشیده ، شیشه آلات ، روغنهای مختلف ، داروهای مایع ، و معجونهای مختلف صادر می شد ( حدودالعالم ، نسخه خطی ، گ 11ر؛ محمد مقدسی ، ص 128). بغداد پیراهنهایی با رنگهای مختلف ، عمامه هایی از پارچه ظریف و حوله های مشهوری

نیز صادر می کرد (دمشقی ، ص 26). پیراهنهای ظریف و سفیدش بی نظیر بود (ابن فقیه ، ص 254). سَقْلاطون (پارچه ابریشمی )، مُلْحَم و عَتّابی (پارچه ابریشمی و پنبه ای ) بغداد شهرت داشت ( حدودالعالم ، ص 138؛ نویری ، ج 1، ص 369؛ محمد مقدسی ، ص 323؛ ابن حوقل ، ج 1، ص 261). در باب الطاق شمشیرهای بسیار مرغوبی ساخته می شد (قرطبی ، ص 50). بغداد به سبب صنعت چرم سازی و کاغذسازی خود شهرت داشت .

دلیل عمده رونق تجارت و صنعت در بغداد همانا توسعه بانکداری در این شهر بود، و این امر از فعالیتهای صرافان و جَهْبَذان معلوم می شود. صرافان مخصوصاً در کرخ بازارهای مخصوص به خود داشتند ( رجوع کنید به جهشیاری ، ص 228)، و در وهله اول به مردم خدمت می کردند، در حالی که جَهبَذها بیشتر در خدمت دولت و کارکنان آن بودند.

بغداد از حیث ] ترکیب [ جمعیت ، بین المللی بود. ساکنانش آمیزه ای از ملتها و رنگها و مذاهب مختلف بودند که برای کار، تجارت ، سپاهیگری ، یا به عنوان برده به این شهر راه یافته بودند. جالب آنکه عوام النّاس رفته رفته نقش مهمّی در حیات شهر بر عهده گرفتند (ابن اثیر، ج 8، ص 85ـ86؛ مسکویه ، ج 1، ص 74ـ75). در 201 تلاش کردند آشوبی را که پس از قتل امین پیش آمده بود فرو بنشانند ( رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 1009ـ1010؛ ابن اثیر، ج 6، ص 228ـ229، ج 7، ص 13ـ 14) و در 307 در اعتراض به بالا رفتن قیمتها شوریدند و فعالیتهای عیّاران * و «شُطّار» در این دوره آغاز شد ( رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 1008، 1586؛ مسعودی ، مروج ، ج 6، ص 457ـ461 به بعد).

جمعیت بغداد را بدشواری می توان تخمین زد. در 383 شمار گرمابه ها را 500 ، 1باب اعلام کردند. بنابر روایاتی ، هر گرمابه مورد استفاده دویست خانوار بود (ابن فقیه ، گ 59پ ـ 60ر؛ هلال صابی ، ص 29). هرگاه شمار متوسط هر خانوار پنج نفر باشد، در این صورت جمعیت بغداد در حدود یک میلیون و نیم بوده است . مقتدر به سنان بن ثابت دستور داد که طبیبان را امتحان کند و فقط به افراد شایسته اجازه کار دهد، در نتیجه ، به 860 طبیب اجازه کار داده شد (ابن اثیر، ج 8، ص 85؛ ابن ابی اصیبعه ، ج 1، ص 221 و بعد، 224، 310؛ قفطی ، ص 194 و بعد). هرگاه طبیبانی را که در بیمارستانهای دولتی خدمت می کردند و کسانی را که اجازه کار نداشتند به شمار آوریم ، تعداد ایشان احتمالاً به هزار نفر می رسد. تعداد کسانی را که در آخرین جمعه ماه در مسجد منصور و مسجد رُصافه نماز می گزاردند می توان با توجه به مساحت محل نماز 000 ، 64نفر تخمین زد (ابن فقیه ، گ 62ر؛ رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 1730). تعداد قایقها را در اواخر قرن سوم ، 000 ، 30 دانسته اند (ابن جوزی ، مناقب ، ص 24). با توجه به این ارقام و مساحت بغداد، می توان جمعیت بغداد را در قرن چهارم ، یک میلیون و نیم تخمین زد. اِتلیدی ، از معاصران آن دوره ، نیز همین رقم را به دست می دهد.

در بغداد محلهّهای اشرافی ، مانند ظاهر، شماّسیّه ، مأمونیّه و درب عون ، وجود داشت . محلهّهایی چون قطیعه الکلاب و نهرالدجّاج فقیرنشین بود. خانه ها دو طبقه بود ولی خانه های افراد معمولی یک طبقه داشت . خانه های توانگران دارای گرمابه بود و معمولاً به سه قسمت تقسیم می شد که با دیواری از یکدیگر مجزّا بود ـ قسمت زنان ، اتاقهای پذیرایی ، و قسمت مستخدمان . به باغ توجهی مخصوص می شد (ابوالفرج اصفهانی ، ج 2، ص 73، ج 3، ص 31، ج 5، ص 38، ج 9، ص 144، ج 17، ص 129؛ هلال صابی ، ص 32). قالی ، نیمکت ، پرده ، و مخدّه بخش عمده اثاث را تشکیل می داد. در تابستان از بادبزن و بویژه خانه های خنک و سردابها استفاده می شد ( رجوع کنید به مُدَوَّر، ص 30، 117). سردرها با کتیبه هایی از تصاویر جانوران ، گیاهان ، یا انسان آذین می شد (همان ، ص 29). ویژگی چشمگیر حیات بغداد، شمار بسیار مساجد و گرمابه های آن بود.بغداد مرکز بزرگ فرهنگی به شمار می رفت و موطن مکاتب فقهی حنفی و حنبلی بود. همچنین بیت الحکمه * و خارج از آن مرکز ترجمه و بعضی تجارب علمی بود. مساجد آن ، بویژه امع المنصور، مراکز عمده دانش پژوهی بود. تعداد فراوان کتابفروشیهایی که گاهی به صورت محافل ادبی در می آمد میزان فعالیتهای فرهنگی آن را نشان می دهد. بغداد شاعران ، تاریخنویسان و دانشمندان بسیار داشت . با مراجعه به تاریخ بغداد ، اثر خطیب ، می توان به شمار بسیار دانشمندان بغداد در هر زمینه پی برد. نه تنها خلفا، بلکه وزیران و بزرگان نیز، از تشویق به علم اندوزی کوتاهی نمی کردند. دوره خلاّقیت فرهنگ اسلامی با بغداد پیوند یافته است . بعداً در این دوره ، کتابخانه های عمومی به عنوان مراکز مطالعه و تحصیل تأسیس شد که مشهورترین آنها دارالعلم ابونصر شاپوربن اردشیر بود. هنگامی که «مدرسه » به وجود آمد، بغداد با مدارس نظامیّه و مستنصریّه خود، شهری پیشرو شد و بر برنامه ها و سبک معماری مدارس تأثیر نهاد.

به بیمارستانها، بویژه در قرن سوم و چهارم ، توجه فراوان مبذول می شد؛ از جمله بیمارستان سیّده (306)، بیمارستان مقتدری (306)، و بیمارستان عضدی * (372) مشهور بودند. وزیران و دیگر بزرگان نیز بیمارستانهایی تأسیس کردند. در فواصل معیّن ، کار طبیبان مورد بازدید و نظارت قرار می گرفت ( رجوع کنید به سطور پیشین ).

در زمان هارون الرشید، سه پل در بغداد وجود داشت (یعقوبی ، 1883، ج 2، ص 510). از دو پل مشهور، یکی در کنار باب خراسان ، و دیگری در کرخ بود ( رجوع کنید به همان ، ج 2، ص 542؛ جهشیاری ، ص 254؛ طبری ، سلسله سوم ، ص 1232). هارون دو پل در شمّاسیّه ساخت که در نخستین محاصره خراب شد (ابن جوزی ، مناقب ، ص 20؛ ابن فقیه ، گ 42 ر). سه پل تا پایان قرن سوم باقی بود (ابن فقیه ، همانجا). ظاهراً پل شمال ویران شده بوده ، زیرا اصطخری تنها از دو پل سخن به میان می آورد (ابن جوزی ، همانجا؛ اصطخری ، ص 84). در 387 بهاءالدّوله پلی در سوق الثلاثاء ساخت (مِشرَعه القطّانین ) که سومین پل شد. این خود حاکی از عطف توجه از شمال بغداد به سوق الثلاثاء است (ابن جوزی ، المنتظم ، ج 7، ص 171؛ رجوع کنید به ابن جوزی ، مناقب ، همانجا؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 116).

زندگی در بغداد تا زمان امین از آرامش و ثبات برخوردار بود. بر اثر نخستین محاصره ، عناصر آشوبگرِ «عامّه » پدید آمدند. از آخرین ربع قرن سوم ، سیل و آتش سوزی نیز در این امر سهیم شدند. سیل در270، تعداد 000 ، 7 خانه را در کرخ ویران کرد. در 292 و 328، بغداد از سیل آسیب فراوان دید (طبری ، سلسله سوم ، ص 2105؛ ابن اثیر، ج 8، ص 371؛ ابن تغری بردی ، ج 3، ص 157، 266). در 333، سیل از باب الکوفه گذشت و وارد شهر شد (صولی ، ص 278؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 76). بی توجهی به نهرها، بویژه در دوره «امیرالامرائی » (324ـ334)، سبب طغیان آب و ویرانی ناحیه بادوریاگردید (مسکویه ، ج 2، ص 9؛ صولی ، ص 106، 137ـ138، 225). درنتیجه ، اگرچه قحط و طاعون قبل از 320 کمتر

پیش می آمد، بعد از این تاریخ مکرّر روی می داد ( رجوع کنید به ابن اثیر، ج 7، ص 177، 187، 338). قحطی 307 ناشی از احتکار بودو بسرعت مهار شد. قحطیهایی که در 323، 326، 329 (همراه با طاعون )، 330، 331 (همراه با طاعون )، 332 و 337 روی داد، زندگی را غیر قابل تحمل کرد (صولی ، ص 61، 104،236، 251؛ ابن اثیر، ج 8، ص 282، 311؛ ابن تغری بردی ، ج 3، ص 270، 274). در 308 و 309، کرخ از حریق زیان فراوان دید (ابن اثیر، ج 8، ص 89، 95). در 323 حریق کرخ به محلّه های عَطّاران (داروفروشان )، روغن فروشان ، جواهرفروشان و جز آن سرایت کرد و آثار آن تا سالها بعد مشهود بود (صولی ، ص 68).

بغداد در دوره آل بویه روزگار سختی داشت . معزّالدوله (در 335) نخست بعضی از نهرهای بادوریا را مرمّت کرد، و این عمل وضع زندگی را بهبود بخشید (مسکویه ، ج 2، ص 165). سپس یک دوره بی توجهی پیش آمد و بسیاری از نهرهایی که غرب بغداد را مشروب می کرد خراب شد. به دستور عضدالدّوله (367ـ 372) آنها را لاروبی کردند و به مرمّت پلها و سدها پرداختند (همان ، ج 2، ص 406، ج 3، ص 69؛ ابن اثیر، ج 8، ص 518). پس از این تاریخ ، دیگر از این گونه فعالیتها یادنشده است .

فعالیتهای ساختمانی محدود بود. در 350، معزالدوله قصری بزرگ در باب الشمّاسیّه ساخت که دارای میدانی وسیع ، بارانداز و باغهای زیبا بود. وی هفت دروازه آهنینِ شهر مدّور را برای این قصر برداشت و در حدود یک میلیون دینار (یازده میلیون درهم ) خرج کرد، اما در 418 آن را خراب کردند (تنوخی ، نشوار ، ج 1، ص 70ـ71؛ ابن اثیر، ج 8، ص 397ـ 398، ج 9، ص 256). عضدالدّوله خانه سبکتکین ، حاجب مُعزالدّوله ، را در مُخَرِّم علیا تعمیر کرد و باغهای وسیعی به آن افزود و آب را با هزینه فراوان از نهرالخالص به وسیله ترعه هایی به آنجا آورد. این محل دارالاماره ، اقامتگاه رسمی آل بویه شد (خطیب بغدادی ، ج 1، ص 105ـ106؛ ابن جوزی ، المنتظم ، ج 7، ص 77ـ78؛ رجوع کنید به مسکویه ، ج 3، ص 124). عضدالدوله که دید بغداد بدنما شده است ، دستور تعمیر خانه ها و بازارهای آن را صادر نمود و در تجدید بنای مساجد جامع آن پول بسیار خرج کرد. وی باراندازهای کنار دجله را تجدید بنا کرد و به توانگران دستور داد که خانه های خود را که در مجاورت دجله بود تعمیر و در قصرهای ویران بدون صاحب باغ احداث کنند، و چون پل مرکزی را باریک و خراب یافت ، آن را تعمیرو تعویض کرد (ابن اثیر، ج 8، ص 558؛ ابن جوزی ، همان ،ج 7، ص 114؛ مسکویه ، ج 2، ص 404ـ406). در 372، بیمارستان عضدی را بنا نهاد و پزشکان و ناظران و انباردارانی برای آن تعیین کرد و مقدار زیادی دارو، وسایل و تجهیزات در اختیار آن قرار داد و اموالی برای نگهداری آن وقف کرد (ابن جوزی ، همان ، ج 7، ص 112ـ114).

اما بغداد در زمان آل بویه دچار انحطاط شد (تنوخی وسعت آن را در 345 یک دهم وسعت زمان مقتدر می داند؛ نشوار ، ج 1، ص 66). شهر ] خلیفه [ منصور متروک شد و دیگر حیات نداشت (محمد مقدسی ، ص 120). بیشتر محله های غرب بغداد خراب و کوچک شده بود. آبادترین بخش غرب بغداد کرخ بود که در آنجا بازرگانان دارای محلّ کسب بودند. ازینرو بخش غربی در این زمان کرخ نامیده می شود (ابن حوقل ، ج 1، ص 241ـ242؛ محمد مقدسی ، همانجا).

بخش شرقی شهر آبادتر بود، و بزرگان معمولاً در آنجا اقامت داشتند ( رجوع کنید به ابن حوقل ، ج 1، ص 240). در این بخش ، جاهای دیدنی عبارت بود از: باب الطاق ، محلّی که بازار بزرگ در آنجا قرار داشت ؛ دارالاماره در مُخَرِّم و قصرهای خلیفه در منتهی الیه جنوبی ( رجوع کنید به محمد مقدسی ، همانجا؛ ابن حوقل ، ج 1، ص 240ـ241؛ اصطخری ، ص 84). خانه های منفرد تاکَلْواذا * نیز ادامه می یافت . ابن حوقل چهار مسجد جامع را دیده است : مسجد منصور، مسجد رُصافه ، مسجد براثا، و مسجد دارالسلطان (ج 1، ص 241). سپس در 379 و 383، مسجد قطیعه و مسجد حربیّه به صورت مساجد جامع درآمد (ابن جوزی ، المنتظم ، ج 7، ص 671؛ همو، مناقب ، ص 21ـ22؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 110ـ111؛ ابن اثیر، ج 9، ص 48). ابن حوقل دو پل مشاهده کرده ، که یکی از آنها غیر قابل استفاده بوده است (همانجا). ظاهراً در زمان معزالدّوله سه پل وجود داشت (یکی در باب الشمّاسیّه نزدیک قصر او، دیگری در باب الطّاق و سومی در سوق الثلاثاء). اولی به باب الطّاق منتقل شد و در آنجا دو پل به وجود آمد. سپس ، یکی از آنها غیرقابل استفاده شد (ابن جوزی ، مناقب ، ص 20).

بغداد از آشوب عامّه ، و عیّاران آسیب بسیار دید. در منابع از جهل عامّه و آمادگی آنها برای قبول هر گونه دعوت ، و خوش طینتی و یاغیگیری آنها سخن فراوان رفته است ( رجوع کنید به مسعودی ، مروج ، ج 5، ص 81ـ83، 85ـ87؛ غزالی ، ص 53؛ ابن جوزی ، همان ، ص 31ـ32؛ بغدادی ، ص 141). در 279 معتضد «قُصّاص » (قصه گویان ) و فالگیران (عرّافین ) را از نشستن در معابر و مساجد بازداشت ، و مردم را از اجتماع در پیرامون آنها یا مجادله با آنها منع کرد (ابن جوزی ، المنتظم ، ج 5، ص 122، 171). پیش از آل بویه ، حنبلیها موجب آشوب می شدند، و گاهگاه می کوشیدند که اخلاق را با توسّل به زور اصلاح کنند ( رجوع کنید به ابن اثیر، ج 8، ص 84ـ85، 157ـ158، 229ـ230؛ صولی ، ص 198). در این دوره آشوبهای فرقه ای افزایش یافت و موجب خسارات جانی و مالی بسیار شد. آل بویه ، روز دهم محرّم را روز عزای عمومی اعلام کردند؛ بازارها بسته می شد و مردم دسته هایی راه می انداختند و زنان بر سر و روی خود می زدند ( رجوع کنید به ابن جوزی ، همان ، ج 7، ص 15). از سوی دیگر، غدیر، روز18ذیحّجه ، را روز جشن و شادمانی اعلام کردند. این امر باعث شد که سنّیان دو روز متفاوت را برگزینند که تاریخ هر یک هشت روز پس از روزهای ذکر شده بود ( رجوع کنید به ابن اثیر، ج 9، ص 110). آغاز این کشمکشها از 338، یعنی زمانی بود که کرخ به غارت رفت (ابن جوزی ، همان ، ج 6، ص 363). در 348 جنگ میان دو گروه به ویرانی و حریق در باب الطّاق منجر شد (همان ، ج 6، ص 390). در 361، آشوبهای کرخ به سوختن آن و نابودی 000 ، 17 نفر انجامید، و 300 دکان و خانه های بسیار و 33 مسجد طعمه حریق گردید (ابن اثیر، ج 8، ص 207؛ رجوع کنید به ابن جوزی ، همان ، ج 7، ص 60). در 363، حریق قسمت اعظم کرخ را از بین برد (مسکویه ، ج 2، ص 327). در 381، آشوب دیگری برپا شد که بسیاری از محلاّت را به آتش کشید (ابن اثیر، ج 9، ص 31). در 453، نهر طابِق ، باب القَطن ، و قسمت اعظم محّله باب البصره در آتش سوخت (همان ، ج 9، ص 102، نیز رجوع کنید به ج 8، ص 184، ج 9، ص 25ـ26، 32، 58). در 422، بسیاری از بازارها در آشوبها ویران شد (ابن جوزی ، همان ، ج 8، ص 55). عیّاران ، که بویژه در آخرین ربع قرن چهارم و تا اواخر این دوره فعالیّت می کردند، آشوب و آشفتگی بسیار به پا کردند (درباره فعالیتهای آنان در دو محاصره بغداد رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 877، 1008ـ1010، 1552، 1556ـ1557؛ مسعودی ، مروج ، ج 6، ص 45به بعد). تاریخنویسان فعالیتهای آنان را بد تعبیر کرده و آنان را راهزن و دزد نشان داده اند، اما نهضت آنها معلول وضع زندگی دشوارشان و هرج و مرج سیاسی بود. قیام آنها برضد توانگران و فرمانروایان صورت می گرفت ، و به همین دلیل فعالیتهای آنان بیش از همه متوجه توانگران ، بازاریان ، دستگاه انتظامی ، و اشراف بود ( رجوع کنید به تنوخی ، الفرج ، ج 2، ص 106ـ108؛ ابن جوزی ، همان ، ج 7، ص 174، 220؛ ابن اثیر، ج 9، ص 115). آنان از اخلاقی مانند شرافت ، کمک به مستمندان و زنان ، تعاون ، صبر، و استقامت پیروی می کردند. فتوت بعدها تا اندازه ای با نهضت آنان پیوستگی یافت (ابن جوزی ، تلبیس ابلیس ، ص 392؛ همو، المنتظم ، ج 8، ص 77؛ قشیری ، ص 113ـ114؛ تنوخی ، همان ، ج 2، ص 180). در قرن چهارم ، دسته هایی تشکیل دادند، و از جمله القاب رؤسای آنان متقدّم ، قائد و امیر بود، و برای ورود به گروه ، مراسم خاصی برگزار می گردید ( رجوع کنید به ابن جوزی ، المنتظم ، ج 8، ص 49، 78، 151؛ مسکویه ، ج 2، ص 306؛ قشیری ، ص 113؛تنوخی ، همان ، ج 2، ص 109). این گروه ، در عین حال ، خود به دو فرقه شیعی و سنّی تقسیم می شد. مردم پیوسته از عیّاران در هراس بودند. عیارها در بازارها و راهها باج می گرفتند و

اموال رهگذران را می دزدیدند و شبها پیوسته به خانه هادستبرد می زدند؛ با آتش و شمشیر ویرانی به بار می آوردندو بسیاری از محلات و بازارها بویژه باب الطاق و سوق یحیی (در شرق بغداد) و کرخ را آتش می زدند؛ زیرا این بخشها محلات توانگران بود. مردم ناگزیر، شبها دروازه های معابرخود را می بستند و بازرگانان شبگرد می گماشتند. هرج و مرج و غارت باعث بالا رفتن قیمتها می شد (ابن جوزی ، همان ، ج 7، ص 151، 220، ج 8، ص 21ـ22، 44،47ـ50، 54ـ55،60، 72ـ75، 79، 87، 142، 161). واعظی در 421 چنین دعا می کرد: «خدایا، ملک را از عوام النّاس و مردم حقیر حفظ کن » (ابن جوزی ، همان ، ج 8، ص 44). بُرجُمی ، یکی از سرکردگان بدنام عیّاران ، عملاً چهار سال (422ـ425) بر بغداد حکومت کرد، و ویرانی بسیار به بار آورد (همان ، ج 8، ص 75ـ76). دولت قدرتی نداشت ( رجوع کنید به همان ، ج 8، ص 49) و به آنها اجازه داده بود که مالیات و باج بگیرند تا خود از شرّ آنان مصون بماند (همان ، ج 8، ص 78). بسیاری از مردم محله های خود را ترک کردند و به نقاط امن گریختند (همان ، ج 8، ص 142). رعب از عیاران تا روی کار آمدن سلجوقیان ادامه داشت (همان ، ج 8، ص 161).در 447، طغرل بیگ وارد بغداد شد، و سلجوقیان برخلاف سیاست آل بویه از سنیان حمایت کردند ( رجوع کنید به ابن تغری بردی ، ج 5، ص 59). در 450، بساسیری * بغداد را به نام فاطمیان گرفت ( رجوع کنید به ابوالفداء، ج 2، ص 186؛ ابن قلانسی ، ص 87)، ولی در 451 از قوای سلجوقی شکست خورد و به قتل رسید (ابوالفداء، ج 2، ص 187ـ188). در این دوره ، بغداد وضعی به خود گرفت که پس از آن تغییر چندانی نکرد.

در 448، طغرل بیگ دارالاماره را توسعه داد، بسیاری از خانه ها و دکانها را خراب کرد، آنها را از نو ساخت و دیواری پیرامون آن کشید (ابن جوزی ، همان ، ج 8، ص 169). در 450، دارالاماره در آتش سوخت و دوباره ساخته شد (ابن جوزی ، همان ، ج 7، ص 778) و به دارالمملکه شهرت یافت . در 509، بازسازی شد، ولی در 515 تصادفاً طعمه حریق گشت و قصری جدید بنا گردید (ابن جوزی ، مناقب ، ص 16؛ همو، المنتظم ، ج 9، ص 223). ملکشاه مسجد مخرّم را،که نزدیک قصر بود، در 484 توسعه داد و آن را تعمیر کرد.

این مسجد از آن پس به جامع السلّطان شهرت یافت و در 502 تعمیر (ابن جوزی ، المنتظم ، ج 9، ص 159) و در 524 تکمیل شد (ابوالفداء، ج 2، ص 211؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 23؛ ابن تغری بردی ، ج 5، ص 135).فعالیّت در شرق بغداد در پیرامون قصرهای خلفا متمرکز شد. مقتدی (467ـ487) خانه سازی را تشویق کرد؛ و محلّه هایی در اطراف قصرها ـمانند بَصَلیَّه ، قَطیعَه ، حَلَبَه ، اَجَمَه ـ پدید آمد. همچنین قصر ساحلی (دارالشاطئیه ) را در کنار قصر قدیمی تاج بنا کرد (ابن جوزی ، المنتظم ، ج 8، ص 293؛ ابن اثیر، ج 10، ص 156؛ رجوع کنید به لسترنج ، ص 253؛ ابن فوطی ، ص 21). در 524، قصر تاج را ویران کردند و از نو ساختند (ابن جوزی ، همان ، ج 10، ص 14). این محلّه ها که محصور نبود، در 462 از سیل آسیب فراوان دید. در 488، مستظهر پیرامون محله هایی که حریم شناخته می شد، دیوار کشید، که در 507 مسترشد آن را مرمت کرد و چهار دروازه بر آن افزود و عرض آن را به 22 ذراع رساند. سیل سال 554 اطراف دیوار را فرا گرفت ، آن را شکافت و بسیاری از محلهّها را ویران ساخت . شکاف را مرمت کردند و دست به کار ساختن سدّی در پیرامون دیوار شدند که بعدها تکمیل شد ( رجوع کنید به ابن جوزی ، مناقب ، ص 34؛ همو، المنتظم ، ج 10، ص 189ـ190). کوششهای دیگر به منظور ساختن دیوار یا تعمیر آن در زمان ناصر و مستنصر صورت گرفت (ابن فوطی ، ص 16، 111). این دیوار مرزهای شرق بغداد را تا پایان دوره عثمانی تثبیت کرد.

بغداد در این دوره در حال انحطاط بود و به گذشته پر افتخار خود تکیه داشت . از نیمه دوم قرن پنجم ، تغییرات فراوانی در شکل آن پدید آمد. بسیاری از محلّه های غرب بغداد رو به ویرانی نهاد و باغها و خانه های سابق به صورت زمین بایر در آمد ( رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 1، ص 119؛ تنوخی ، نشوار ، ج 1، 74ـ75). شاید این امر علت افزایش مساجد جامع را روشن سازد. محلّه های قدیمی شمّاسیّه ، رُصافه و مُخرِم متروک ماند ( رجوع کنید به ابن حوقل ، ج 1، ص 241).

بنیامین تطیلی ] اهل تودلا [ ، که در حدود 567/1171از بغداد دیدن کرد، از عظمت قصر خلیفه با دیوار و باغها و باغ وحش و دریاچه آن سخن گفته ، و از بیمارستان عضدی و شصت پزشک آن و آسایشگاهی ویژه بیماران روانی با اعجاب یاد کرده است . وی چهل هزار یهودی در بغداد یافت که ده مدرسه داشتند (ج 1، متن اصلی ، ص 54ـ64؛ ترجمه انگلیسی ، ص 93ـ105؛ ترجمه عربی ، ص 131ـ138). ابن جُبَیر بغداد را در 581 توصیف کرده است . وی انحطاط کلّی آن را ملاحظه کرد، و نخوت اهالی آن را به باد انتقاد گرفت (ص 194). اگرچه قسمت اعظم شرقی خراب شده بود، هفده محلّه جداگانه داشت که هر یک دارای دو، سه یا هشت گرمابه بودند (ص 201). مَحلّه خلیفه ؛ با قصرها و باغهایش ، در حدود یک ربع یا بیشتر مساحت شهر را دربر می گرفت (ص 202). این بخش ، جمعیت بسیار و بازارهایی پر رونق داشت (ص 203ـ204). قُرَیَّه بزرگترین محلّه (به احتمال زیاد میان پل الاَحراس و رأس القریه ) بود و نزدیک آن حومه ربضِ مربّعه (احتمالاً در نزدیکی سیّدسلطان امروزی ) قرار داشت . این محله دارای سه مسجد جامع نیز بود: جامع السلطان در شمال دیوار، مسجد رُصافه در حدود یک میلی شمال آن ، و جامع الخلیفه (ص 204). در این محله حدود سی مدرسه با ساختمانهای عالی وجود داشت که برای نگهداری آنها و مخارج طُلاّب ، موقوفات بسیار موجود بود. مشهورترین این مدرسه ها «نظامیه » بود که در 504 تجدید بنا شد (ص 205). وی می نویسد، دیواری که مسترشد در پیرامون شرقیّه بنا کرد چهار دروازه داشت : باب السلطان (در شمال ) که بعدها به باب المعظّم شهرت یافت ؛ باب الظّفریه (در شمال شرقی )، بعدها باب الوسطانی ؛ باب الحَلَبَه (در شرق )، بعدها باب الطلسم ؛ و باب البَصَلِیَّه (در جنوب )، بعدها باب الشرقی . حصار پیرامون شرقیه به صورت نیمدایره ای بود که هر دو انتهایش به دجله می رسید (همانجا). وی از محلّه پر جمعیت ابوحنیفه سخن به میان می آورد؛ محله های قدیمی رُصافه ، شمّاسیّه ، و قسمت عمده مخرّم ویران شده بود ( رجوع کنید به ص 202؛ ابن حوقل ، همانجا). در غرب بغداد، خرابی همه جا دیده می شد. وی از محلّه های این بخش ، کرخ را به صورت شهری محصور، و محلّه باب البصره که شامل مسجد جامع منصور بود و بازمانده های شهر قدیمی را توصیف می کند (ص 201). محلّه الشارع در کنار دجله قرار داشت و به انضمام کرخ و باب البصره و قُرَیَّه ، بزرگترین محلات بغداد بود (همانجا). میان الشارع و باب البصره ، محلّه سوق المارستان ، مانند شهری کوچک ، واقع بود و بیمارستان معروف عضدی که از لحاظ پزشکان و کارکنان و امکانات مجهّز بود در آن قرار

داشت (همانجا). در میان سایر محلات ، محلّه حربیّه که در شمالیترین قسمت قرار داشت ، و عَتابیه که به سبب پارچه های عتابی معروف بود، نظر وی را جلب کرد (ص 202). به گفته ابن جبیر (ص 204) بغداد دو هزار گرمابه و یازده مسجد جامع داشته است .

در زمان مسترشد (512ـ529) پلی نزدیک نهر عیسی بود که بعدها آن را به باب القُرَیَّه انتقال دادند. در زمان مستضی (566ـ575) پل جدیدی در باب القُریَّه ساخته شد و پل قدیمی را به جای اول در کنار نهر عیسی بازگرداندند. ابن جبیر تنها پل اوّلی را دیده ، ولی تصریح می کند که علی القاعده دو پل داشته است ، و ابن جوزی که کتاب خود را پیش از سقوط بغداد نوشته ، این نکته را تأکید می کند (ابن جوزی ، مناقب ، ص 20؛ ابن جبیر، ص 201).

نیم قرن بعد، یاقوت حموی (623) اطلاعات مفیدی به دست می دهد. وی غرب بغداد را به صورت یک سلسله محلات مجزا نشان می دهد که هر کدام دیواری داشت و به وسیله ویرانه های متروکی از یکدیگر جدا می شد. حربیّه و الحریم الطاهری در شمال ، چهار سوج با نصیریه و عتابیّین و دارالقَزّ در جنوب غربی ، مُحَوَّل در غرب ، قصر عیسی در شرق ، و قُرَیَّه و کرخ در جنوب از محلاّت مشهور بود.

در شرق بغداد، زندگی در محلاتِ پیرامون حریم دارالخلافه متمرکز بود که در حدود ثلث مساحت محصور را در برمی گرفت . از جمله محلات وسیع و آباد آن باب الاَزَج با بازارهایش ، مأمونیّه در مجاورت آن ، سوق الثلاثاء، نهرالمُعَلّی و قُریَّه بود (یاقوت حموی ، ج 1، ص 232، 441، 444، 534، 655، ج 2، ص 88، 167، 234، 459، 512، 783، 917، ج 3، ص 193ـ194، 197، 231، 279، 291، 489، ج 4، ص 117، 252، 255، 385، 432، 457، 713ـ714، 786، 841، 845).

در این دوره مساجد جامع در غربیّه (غرب بغداد) افزایش یافت ، که از وضع نیمه مستقّل محلات حکایت می کرد. ابن جوزی بین سالهای 530 و 572، علاوه بر جامع المنصور از شش مسجد نام می برد ( مناقب ، ص 23؛ نیز رجوع کنید به ابن فوطی ). مساجد کرخ به امر مستنصر مرمّت گردید (ابن فوطی ، ص 15)، و جامع القصر در 475 و بار دیگر به امر مستنصر در 632 تعمیر شد (ابن جوزی ، المنتظم ، ج 9، ص 3؛ لسترنج ، ص 269). مسجد قَمَریّه (که هنوز پابرجاست ) در 626 ساخته شد (ابن فوطی ، ص 4).

قدرت تصوّف را از تعداد فراوان رباطها که در آخرین قرن خلافت ساخته شده است می توان دریافت . این رباطها را خلفا یا خویشان آنها بنا کردند ( رجوع کنید به همان ، ص 2، 74ـ75، 79ـ80، 87، 117، 261؛ ابن جوزی ، همان ، ج 9، ص 11؛ ابن اثیر، ج 11، ص 33، 77، ج 12، ص 27، 47ـ68).

به تأسیس مدرسه بسیار توجه می شد. این نهضت ، که می توان آن را در آغاز، احیای فکر دینی در میان شافعیان دانست و از نیازهای سیاسی و دیوانی تلقی کرد، بعدها به عنوان نهضتی فرهنگی ادامه یافت . ابن جبیر سی مدرسه در شرق بغداد مشاهده کرده است (ص 205؛ نیز رجوع کنید به م .جواد، ج 5، ص 110 به بعد، ج 6، ص 86 به بعد). مدارس دیگری پس از مشاهدات ابن جبیر ساخته شد (ابن فوطی ، ص 24ـ 25، 53، 128، 308؛ ابن اثیر، ج 11، ص 211). مشهورترین آنها عبارت بود از: نظامیّه که در 459 بنا شد، مدرسه ابوحنیفه که در همان سال تأسیس گشت (ابن جوزی ، همان ، ج 8، ص 245ـ246)، و هنوز با نام کلیه الشریعه وجود دارد و مستنصریّه که به امر مستنصر در631 بنا شد و تا قرن یازدهم برپا بود. هر یک از این مدارس به یکی از چهار مکتب فقهی اختصاص داشت ، بجز مستنصریه * و بشیریه * (تأسیس 653) که در آنها فقه هر چهار مکتب تدریس می شد (ابن فوطی ، ص 308؛ ابن جوزی ، همان ، ج 8، ص 245ـ 247؛ ابن اثیر، ج 10، ص 38؛ ابن فوطی ، ص 53ـ54، 58ـ59). شمس الملوک (فرزندنظام الملک ) مکتبی برای کودکان یتیم تأسیس کرد (بنداری ، ص 158). در 606، مهمانسرا (دارالضیافه )هایی ، برای دستگیری از مستمندان در ماه رمضان ، در همه محلات بغداد ساخته شد (ابن اثیر، ج 12، ص 286، اشارات دیگر، همان ، ص 184؛ ابن فوطی ، ص 94).

بغداد در این دوره از حریق و سیل و کشمکش آسیب فراوان دید. در 449، محلات کرخ و باب مُحوّل و بیشتر بازارهای کرخ در آتش سوخت . در 451، قسمت اعظم کرخ و بغداد کهنه طعمه حریق شد (ابن جوزی ، همان ، ج 8، ص 81؛ ابن اثیر، ج 10، ص 5) و محلات و بازارهای نزدیک نهر مُعلّی و دارالخلافه چند بار سوخت (ابن اثیر، ج 10، ص 35، 67، 318؛ ابن جوزی ، همان ، ج 8، ص 241، ج 9، ص 61، 148، 184، ج 10، ص 35). در 551، آتش از محلات مجاور به دارالخلافه و سوقهای مجاور سرایت کرد (ابن اثیر، ج 11، ص 143؛ در این محلات در 560، 569 و 583 حریقهای دیگری بروز کرد؛ همان ، ج 11، ص 270، 372؛ ابن جوزی ، همان ، ج 10، ص 212).

عیّاران در زمان سلجوقیان نسبتاً فعاّل بودند و دکانها و خانه ها را غارت می کردند و سبب ناامنی می شدند (برای دوره 449 تا 537 رجوع کنید به ابن جوزی ، همان ، ج 8، ص 139، 234؛ ابن اثیر، ج 10، ص 204، 383، ج 11، ص 26، 29، 59، 63). آشوبهای عامّه و نزاعهای فرقه ای آنان (حنبلیان با شافعیان و سنّیان با شیعیان ) موجب خونریزی و ویرانی بسیار می شد. ابن اثیر از مصالحه ای موقّتی در 502 سخن می گوید و می افزاید: «ایشان ] یعنی «عامه » [ همیشه عامل شرّ بودند» (ج 10، ص 329، نیز رجوع کنید به ج 10، ص 80، 104، 108ـ109، 112، 117ـ 118، 259). عمر این مصالحه کوتاه بود، و نزاع و کشمکش ادامه یافت و در زمان مستعصم به صورتی وحشت انگیز درآمد (همان ، ج 10، ص 360، ج 11، ص 271، 344، ج 12، ص 133، 216). در 640، نزاعهایی میان محلات مأمونیّه و باب العضدی ـکه به بازار نظامیّه نیز کشیده شدـ و میان مُختاره و سوق السلطان ، و بین قَطُفتا و قریّه (در غرب بغداد) درگرفت که در آنها عدّه زیادی به قتل رسیدند و دکانها غارت شد (ابن فوطی ، ص 175ـ177؛ رجوع کنید به ابن ابی الحدید، ج 2، ص 554). در 653، کارها سخت آشفته بود؛ میان رُصافه (سنّی ) و خُضَیریین (شیعه ) نزاع بالا گرفت ، و چندی نگذشت که اهالی باب البصره به طرفداری از رصافه ، و کرخ به حمایت از خضیریین برخاستند (ابن فوطی ، ص 298ـ299). این نزاعها روحیه رقابت میان محلات را نیز ـکه بر اثر عدم نظارت دولت شدّت گرفته بودـ نشان می دهد. هنگامی که نزاع میان کرخ و باب البصره دوباره شدّت گرفت ، سربازانی که برای متوقّف ساختن آن اعزام شده بودندکرخ را چپاول کردند و این ، اوضاع را وخیمتر کرد (همان ، ص 267ـ277). عیّاران در این زمان بسیار فَعّال بودند؛ ایشان دکانها را غارت کردند و شبانه به خانه ها دستبرد زدند و حتی مستنصریّه را دوباره تاراج کردند (همان ، ص 254، 260، 262، 378).

حکومت ناتوانتر از آن بود که بتواند نظم را برقرار سازد. جاری شدن سیلابها حاکی از ضعف دولت و غفلت از وضع آبیاری بود. در 641، سیل به نظامیه و نواحی مجاور آن رسید و چند محله را ویران کرد. در 646، سیلاب شرق بغداد را فراگرفت ، بخشی از حصار را ویران ساخت و به محله حریم رسید. همچنین سیل در رُصافه جاری شد و بسیاری از خانه های آن را ویران کرد. غرب بغداد در زیر آب فرو رفت ، و بیشتر خانه ها جز بخشی از باب البصره و کرخ خراب شد، خانه های مجاور رودخانه از میان رفت . سیل یک بار در 651 و بار دیگر در 653 بغداد را فرا گرفت و بر اثر آن تعداد زیادی از خانه ها فرو ریخت و کشتزارها آسیب دید. بدترین سیل در 654 جاری شد و هر دو سوی شهر در محاصره آب قرار گرفت ، و حتی سیل وارد بازارهای شرق بغداد و دارالخلافه و نظامیه شد (همان ،ص 186ـ187، 229ـ233، 267، 277، 304، 317ـ319). بدین ترتیب ، طبیعت و انسان برای نابودی بغداد دست به دست هم دادند.

دو سال بعد، مغولان به بغداد حمله کردند. در 4 صفر 656 خلیفه مستعصم بدون قید و شرط تسلیم شد و مغولان مردم را در بیش از یک هفته بدون استثنا از دم تیغ گذراندند. گروه زیادی از اهالی اطراف که پیش از محاصره به بغداد هجوم آورده بودند در این سرنوشت غم انگیز سهیم شدند. شمار کشته شدگان را هشتصدهزار تا دومیلیون تن تخمین زده اند، و این تخمین با گذشت روزگار افزایش می یابد (ابن طقطقی ، ص 130؛ ابن فوطی ، ص 281؛ ذهبی ، ج 2، ص 121؛ ابن کثیر، ج 13، ص 202). چانگ ته جهانگرد چینی می گوید (657/1259) که دهها هزار نفر به قتل رسیدند؛ اطلاعات او ظاهراً از منابع مغولی اقتباس شده است (برتشنایدر، ج 1، ص 138ـ139). به دست دادن هر گونه رقمی دشوار است ، ولی احتمالاً شمار آن از صد هزار افزون است . محلات بسیاری بر اثر محاصره و غارت و آتش از میان رفت ، و مسجد خلفا و ضریح کاظمین طعمه حریق شد (ابن فوطی ، ص 327ـ330). ولی بغداد از انهدام کامل نجات یافت ، و فتوایی که به زور از علما گرفته شد حاکی از اینکه کافر عادل بهتر از امام غیرعادل است ، احتمالاً به این امر کمک کرده باشد. هلاکو قبل از ترک بغداد، دستور مرمّت بعضی از ساختمانهای عمومی را صادر کرد. ناظر وقف ، جامع الخلفا را تجدید بنا کرد و مراقب بود که مدارس و رباطها دوباره گشوده شود (ابن عبری ، ص 475؛ ابن فوطی ، ص 337). فرهنگ سخت آسیب دید، ولی ریشه کن نشد، و بغداد از هر لحاظ به صورت یک مرکز ایالتی درآمد. بغداد تا 740، تحت استیلای ایلخانیان باقی ماند و حاکم با کمک یک شحنه و یک پادگان نظامی شهر را اداره می کرد ( رجوع کنید به ابن فوطی ، ص 331).

بغداد بتدریج احیا شد، زیرا اداره آن را بیشتر به دست ایرانیان سپردند؛ دلیل عمده ، سیاست عطا ملک جوینی بود که مدت 23 سال در آنجا فرمان راند (657ـ681). در زمان او، مناره جامع الخلفا و بازار نظامیّه را از نو ساختند و مستنصریّه را تعمیر کردند و برای آبرسانی روش تازه ای در پیش گرفتند (همان ، ص 371)، و مساجد شیخ معروف و قمریّه را تعمیر کردند (همان ، ص 408؛ عزّاوی ، ج 1، ص 267ـ296). بعضی از مدارس قدیمی ، بویژه نظامیّه ، مستنصریّه ، بشیریّه ، تَتَشِیَّه * و مدرسه الاصحاب کار خود را از سر گرفتند ( رجوع کنید به ابن بطوطه ، ج 1، ص 140ـ141؛ ابن فوطی ، ص 182، 385، 396؛ عزّاوی ، ج 1، ص 318). همسر جوینی مدرسه عصمتیّه را برای هر چهار مکتب فقهی تأسیس کرد، و رباطی نیز در مجاورت آن ساخت (ابن فوطی ، ص 377). ایلخان تکودار (681) پیامی به بغداد فرستاد و خواستار اعاده موقوفات به مدارس و مساجد، به سیاق عباسیان ، شد که شاید به سبب علاقه مذهبی بود (کرملی ، ص 12). سیاست ایلخانیان منجر به آشوبهایی برضد غیرمسلمانان شد. ایلخانیان از عیسویان حمایت می کردندو آنان را از جزیه معاف داشتند و کلیساها و مدارسی برای آنها بنیان نهادند. این سیاست آنها در 665 به شورشی بر ضد عیسویان منجر شد. در زمان ارغون (683ـ690) یهودیان به سبب وجود سعدالدّوله ، وزیر یهودی مالیه ، مقامی ارجمند یافتند، زیرا وی برادر خود را به حکومت بغداد گماشت . در 690، سعدالدوله به قتل رسید و عوام بغداد به جان یهودیان افتادند. در زمان غازان ، غیرمسلمانان از لحاظ اختلاف لباس ، برقراری مجدّد مالیات سرانه و برخورد عوام با آنان ، در عذاب بودند و بسیاری از آنها به دین اسلام در آمدند ( رجوع کنید به عمروبن متّی ، ص 120ـ122، 125؛ ابن فوطی ، ص 354، 465ـ466، 483؛ وصاف حضره ، ص 143، 148؛ کرملی ، ص 14ـ15، 21؛ عزّاوی ، ج 1، ص 349، 513). اولجایتو در زمانی که در انتخاب تشیع و تسنّن تردید داشت آشوب برپا کرد. ایلخانیان کوشیدند که چاو * (پول کاغذی )را تحمیل کنند، ولی این پول در بغداد پذیرفته نشد و سرانجام

به امر غازان در 697 از رواج افتاد (ابن فوطی ، ص 477،492).در این دوره گزارشهایی از سه جغرافیدان یعنی ابن عبدالحق (حدود700)، ابن بطوطه (727)، و مستوفی (740) در دست داریم .

مؤلّف مراصد می نویسد: که از غرب بغداد چیزی جز چند محّله جدا افتاده از یکدیگر باقی نمانده بود، که پر جمعیّت ترین آنها کرخ بود (ابن عبدالحق ، ص 201). وی به محلّه قُریّه ، محلّه پر جمعیت رَمْلیَّه ، بازار دارالرقیق ، دارالقَزّ که در آنجا کاغذ می ساختند، و باب مُحَوَّل که شبیه دهکده ای دور افتاده بوده اشاره می کند (ص 146، 201، 507، 773، 1088). او از بیمارستان عضدی یاد می کند و نشان می دهد که از محله های حریم الطاهری ، نهر طابق ، و قطیعه اثری بر جای نبوده و محله توثه به دهکده دور افتاده ای شباهت داشته است (ص 280، 397، 837، 1403). در مراصد (ص 201) درباره شرق بغداد آمده است : «زمانی که تاتارها آمدند، قسمت اعظم آن ویران شد. آنان اهالی آن را به قتل رساندند و جز تعدادی انگشت شمار کسی زنده نماند. سپس مردم از خارج به آنجا آمدند و در آن سکنی گزیدند». وی می افزاید که حَلَبه ، قُریَّه ، و قطیعه العجم محلاّتی آباد و پر جمعیت بود (همان ، ص 417، 1088، 1110).

ابن بطوطه اندکی بعد از ابن جُبیر به این شهر آمد. اما وی از دو پل در بغداد یاد می کند و جزئیات تازه ای درباره گرمابه های عالی شهر به دست می دهد (ج 1، ص 140ـ141). وی می نویسد که مساجد و مدارس بسیاری وجود داشت ، ولی همه آنها ویرانه بود (ج 1، ص 140).

اطلاعات حمدالله مستوفی قابل توجه است . شرحی که درباره حصار شرق بغداد می دهد با شرح ابن جبیر مطابقت دارد. این حصار چهار دروازه داشت ، و شهر را در نیمدایره ای با محیطی به طول هجده هزار قدم در بر می گرفت . مستوفی غرب بغداد را کرخ می نامد و می گوید که پیرامون آن را حصاری مدوّر با محیطی به طول دوازده هزار قدم احاطه کرده بود. زندگی در بغداد سهل بود و مردم آن خوش خلق بودند، ولی زبان عربی آنها تحریف شده بود. حنبلیان و شافعیان در بغداد اکثریت داشتند، اگر چه پیروان فرقه ها نیز بسیار بودند. مدرسه و رباط فراوان بود، ولی به گفته حمدالله مستوفی نظامیّه «بزرگترین آنها» بود، در صورتی که مستنصریّه زیباترین بناها به شمار می رفت (ص 40ـ42). امکان دارد آرامگاه سیدّه زبیده ، احتمالاً نوه فرزند ارشد مستعصم ، متعلق به این دوره باشد (عزّاوی ، ج 1، ص 406).

در 740، شیخ حسن بزرگ در بغداد استقرار یافت و سلسله جلایریان را که تا 813 بر سر کار بود تأسیس کرد. مسجد مرجان متعلق به همین دوره است . از کتیبه های آن چنین بر می آید که مرجان یکی از سرداران اویس ، شروع به ساختن مدرسه و مسجد آن در زمان شیخ حسن بزرگ کرد و عمارت آن را در زمان اویس در 758 به پایان رسانید. این مدرسه متعلّق به شیعیان و حنفیان بود (متن کتیبه ها در آلوسی ، 1346، ص 45به بعد؛ ماسینیون ، ج 2، ص 1 به بعد). فقط دروازه مدرسه ـیا بعدها مسجدـ باقی مانده است . علاوه بر این ، از سیل ، محاصره ، یا آشوب که ویرانی و خسارت فراوان به بار آورده ، سخن رفته است .

بغداد دوبار به دست تیمور افتاد؛ در 795 که آسیب چندانی ندید؛ در 803 که جمعیّت شهر یکسره از دم تیغ گذشت و بسیاری از ساختمانهای عمومی (دوره عبّاسی ) و محلاّت خراب شد. این خود ضربه ای کاری بر فرهنگ بغداد وارد آورد. در 807، احمد جلایر به بغداد بازگشت و در صدد تعمیر بعضی از ساختمانها و بازارها برآمد، ولی عمر این دوره کوتاه بود.

در 813، بغداد به دست ترکمنهای قره قوینلو افتاد که آن را تا 872 در اختیار داشتند، و پس از آن ترکمنهای آق قوینلو بر سر کار آمدند. بغداد در زمان ترکمنها بیشتر تنزّل کرد و از بی سیاستی ایشان آسیب فراوان دید. بیشتر ساکنانش شهر را ترک گفتند، و نابودی نظام آبیاری سبب جاری شدن مکرّر سیل و خرابی ناشی از آن بود. مقریزی ذیل وقایع 841 می نویسد: «بغداد خراب شده است و مسجد و مجمع و بازاری وجود ندارد. بیشتر نهرهای آن خشک شده است تا آنجا که بدشواری می توان آن را شهر نامید» (مقریزی ، ج 3، ص 100؛ رجوع کنید به عزّاوی ، ج 3، ص 79 به بعد؛ کرملی ، ص 61 به بعد). افزون بر این ، تعصب قبیله ای چیره شد و همبستگی میان قبایل نقش خود را در ایجاد فتنه ها در کشور آغاز کرد.

در 914، بغداد به تصرّف شاه اسماعیل صفوی درآمد، و دوره کشمکش ایران و عثمانی بر سر تصرف بغداد آغاز شد. یک نمونه آن در ترانه ای بغدادی بدین مضمون آمده است که «در کشاکش ایرانیان و رومیان ، چه تلخکامی که به ما رسید». به فرمان شاه اسماعیل ، بسیاری از زیارتگاههای سنّیان ، بویژه آرامگاههای ابوحنیفه و عبدالقادر گیلانی ، را خراب کردند و بسیاری از رهبران اهل تسنّن را کشتند. اما وی شروع به ساختن ضریحی برای امام موسی کاظم علیه السّلام کرد، و حاکمی لقب خلیفه الخلفا به کار گماشت (عزّاوی ، ج 3، ص 336ـ 343). بسیاری از بازرگانان ایرانی به بغداد روی آوردندو امور تجاری را رونق بخشیدند. پس از مدت کوتاهی که ضمن آن ذوالفقار، سرکرده کردان ، بغداد را به تصرف در آورد وخود را مطیع سلطان سلیمان قانونی خواند، شاه طهماسب آن شهر را دوباره در 936 گرفت . در 941، سلطان سلیمان

وارد بغداد شد، و گنبدی بر فراز آرامگاه ابوحنیفه ساخت و مسجد و مدرسه ای بنیان نهاد و مسجد و تکیه و آرامگاه گیلانی را تعمیر کرد و در هر دو مسجد مهمانسراهایی برای مستمندان به وجود آورد. همچنین زیارتگاه و مسجد کاظمین را که شاه اسماعیل آغاز کرده بود تکمیل کرد (اولیا چلبی ،ج 4، ص 426؛ آلوسی ، 1346، ص 117؛ عزّاوی ، ج 4، ص 28 به بعد). وی دستور داد که املاک را ممیّزی و ثبت کنند، و اداره آن ایالت رانظم و ترتیب بخشید (اولیاچلبی ، ج 4، ص 41). اداره امور به دست والی (پاشا)، دفتردار (برای امور مالی ) و قاضی سپرده شد. در بغداد پادگانی مستقر شد که سپاهیان ینی چری * ستون فقرات آن بودند.در دوره بعد، تنها چند ساختمان بر پا شد. در 978 مراد پاشا مسجد مرادیه را در محلّه میدان ساخت . مسجد گیلانی تعمیر شد. چغاله زاده یک کاروانسرا، یک قهوه خانه و یک بازار مشهور ساخت . همچنین جامع الصّغا یا جامع الخَفّافین را ساخت و تکیه مولوی را که امروزه به مسجد آصفیه شهرت دارد تعمیر کرد (عزّاوی ، ج 4، ص 116، 128ـ132؛ رجوع کنید به آلوسی ، 1346، ص 30ـ 31، 62ـ64). حسن پاشا مسجدی ساخت که به نام او شهرت یافته است . این مسجد را جامع الوزیر نیز می نامند (مرتضی ، ص 66؛ اولیاچلبی ، ج 4، ص 419). وی حصار و خندقی نیز در پیرامون کرخ ساخت تا آن را از حمله بدویان حفظ کند.

در این دوره ، جهانگردان اروپایی دیدار از بغداد را آغاز کردند. آنان این شهر را محلّ تلاقی کاروانها و مرکز بزرگ تجارت با عربستان و ایران و ترکیه دانسته اند. سزار فردریگو (970/1563) بازرگانان خارجی بسیاری در این شهر یافت . سرآنتونی شرلی (998/1590) «همه گونه کالاهای عالی و بسیار ارزان » در آنجا دید (پرچس ، ج 8، ص 384). بغداد پلی داشت از قایقهایی که با زنجیر آهنی بزرگی به یکدیگر بسته شده بودند، و هنگامی که قایقی از رودخانه عبور می کرد بعضی از قایقهای پل را ـ تا زمانی که رفت و آمد ادامه داشت ـ برمی داشتند (رالف فیچ ، در 1583، هکلوت ، ج 3، ص 282ـ283). رائوولف (982/1574؛ ج 1، ص 179 به بعد)، کوچه ها را باریک و خانه ها را بدشکل یافت . بسیاری از ساختمانها خراب شده بود. بعضی از ساختمانهای عمومی مانند اقامتگاه پاشاو بازار بزرگ یا صرّافخانه سالم بود. گرمابه های آن کیفیت مرغوبی نداشت . بخش شرقی با حصار و خندق بخوبی محافظت می شد، و حال آنکه بخش غربی بی حفاظ بود و به دهکده ای بزرگ شباهت داشت . حصار شهر از آجر بود و استحکاماتی فرعی شامل چهار برج داشت که بر فراز آنها توپهای مفرغی سنگین و کارآمدی تعبیه شده بود (تکسیرا ، ص 31). محیط حصار را دوتا سه میل دانسته اند. جان الدرد (991/1583) مشاهده کرد که در بغداد مردم به سه زبان عربی ، ترکی و فارسی سخن می گویند (هکلوت ، ج 3، ص 325). رالف فیچ (991/1583) بغداد را بسیار بزرگ نیافت ، ولی جمعیت آن را زیاد دانست . پِدرو تِکْسیرا، سیّاح پرتغالی (1013/1604)، شمار خانه های شرقی بغداد را بیست تا سی هزار تخمین می زند. در بغداد ضرّابخانه ای بود که در آن سکّه های طلا و نقره و مس ضرب می کردند. دولت یک مدرسه تیراندازی با کمان و یک مدرسه تیراندازی با تفنگ تأسیس کرده بود (تکسیرا، همانجا).

پس از شورش بکر * سوباشی (صوباشی )، شاه عبّاس اول بغداد را در 1032 فتح کرد. عمارات مدارس و زیارتگاههای سنّیان شامل مساجد گیلانی و ابوحنیفه آسیب فراوان دید. هزاران نفر به قتل رسیدند یا به عنوان بَرده به فروش رفتند و جمعی دیگر شکنجه شدند (حاجی خلیفه ، 1297، ج 2، ص 50؛ محبی ، ج 1، ص 383؛ عزّاوی ، ج 4، ص 178ـ182). در این دوره ، «سرای » (دارالحکومه ) به وسیله صفی قلی خان ، حاکم ایرانی ، ساخته شد. عثمانیها در 1408، به رهبری سلطان مراد چهارم ، بغداد را به تصرّف درآوردند. وی دستور داد که زیارتگاهها، بویژه آرامگاههای ابوحنیفه و گیلانی ، را تعمیر کنند و به هنگام عزیمت او، دور باب الطلسم دیوار کشیدند، و این دیوار تا 1335/1917 که ترکان به هنگام عقب نشینی آن را منفجر ساختند، پابرجا بود. صدر اعظمِ مراد چهارم قلعه را به صورت مطلوبی مرمّت کرد.

اطلاعات بیشتر، از جهانگردان این دوره مانند تاورنیه (1062/1652)، اولیاچلبی (1065/ 1655) و تونو (1073/ 1663) به دست می آید. دیوار پیرامون شرق بغداد تقریباً مدوّر بود و شصت ذراع ارتفاع و ده تا پانزده ذراع عرض و سوراخهایی برای توپ داشت . برجهای عریضی در گوشه های اصلی آن دیده می شد، که چهار برج آن در این دوره مشهور بود؛ و برجهای کوچکتری به فواصل کوتاه از یکدیگر نیز ساخته شده بود. بر فراز برجهای عریض ، توپهای برنجی نصب کرده بودند. در کنار رودخانه ، دیوار به منظور دفاع تکمیل شده بود (در نقشه ای که نصوح الصلاحی در 944 برای سلطان سلیمان کشیده این دیوار دیده می شود؛ سوزا ، ص 12). در حصار طرف خشکی ، 118 برج و در طرف رودخانه 45 برج وجود داشت (حاجی خلیفه ، 1145، ص 457 به بعد؛ پورتر ، 1234/1819، ج 2، ص 265؛ ـقس باکینگهام ، ص 372)ـ از 117 برج یاد می کند که هفده تای آن عریض بوده است ). این حصار در طرف خشکی سه دروازه داشت (زیرا جلو دروازه طلسم را دیوار کشیده بودند):باب الامام الاعظم در شمال به فاصله هفتصد ذراعی دجله ، قَرانْلِق قاپو (باب کَلواذا) یا دروازه سیاه در جنوب به فاصله پنجاه ذراعی از دجله ، و آق قاپو (الباب الوسطانی )

یا دروازه سفید در شرق . دروازه چهارم در کنار پل بود. اولیاچلبی دیوار را اندازه گرفت و با گامهای آهسته آن را 800 ، 28 قدم یا هفت میل یافت (میل = 000 ، 4 قدم ) و حال آنکه حاجی خلیفه طول آن را 200 ، 12 ذراع یا دو میل می داند (نیبورو اولیویه طول شرق بغداد را دو میل می دانند). ولستد محیط دیوارها را هفت میل برآورد می کند. فلیکس جونز ،که بغداد را در 1269/1853 مسّاحی کرده ، محیط دیوارهای شرق بغداد از جمله قسمت مشرف به رودخانه را 600 ، 10یارد یا در حدود شش میل می داند (اولیویه ، ج 2، ص 379ـ380؛ ولستد، ج 1، ص 255؛ جونز، ص 318؛ قس روسو ، ص 5، تاورنیه ، ص 84).

پیرامون حصار خندقی به عرض شصت ذراع قرار گرفته بود که آن را با آب دجله پرکرده بودند. در گوشه شمال غربی حصار، قلعه ای بود که از باب المعظّم تا دجله ادامه داشت ، و دیوار واحدی با برجهایی کوچک که بر فراز هر یک توپی نصب کرده بودند آن را در بر می گرفت . سربازخانه و انبار مهمّات و آذوقه و همچنین خزانه و ضرّابخانه در آنجا قرار داشت . «سرای »، محل اقامت پاشا، در پایین قلعه واقع بود و باغهای وسیع و کوشکهای زیبا داشت . در سوی دیگر پل در کرخ ، قلعه ای به نام قوشْلر قلعه سی یا قلعه پرندگان ساخته شده بود که دروازه ای بر روی پل داشت (اولیاچلبی ، ج 4، ص 416؛ حاجی خلیفه ، 1145، ص 450ـ 457؛ تاورنیه ، ص 64؛ تونو، ج 2، ص 211). اولیاچلبی به مساجد بیشمار بغداد اشاره می کند و از نه مسجد مهم نام می برد. دوباب از مدارس یعنی مرجانیه و مدرسه الخلفا (مستنصرّیه ) از همه بزرگتر بود. از میان کاروانسراهای متعدد، دوباب آن وضعیت خوبی داشت . وی هشت کلیسا و سه کنیسه را ذکر می کند، و ارقام اغراق آمیزی در مورد تکیه ها (هفتصد باب ) و گرمابه ها (پانصد باب ) به دست می دهد. پل قایقی 37 تا چهل قایق به تناسب عمق رودخانه داشت ، و بعضی از قایقهای میانی را می توانستند به منظور امنیت شبانه یا عبور و مرور از رودخانه یا برای احتیاط نظامی ، بردارند. زبانهای عمده شهر عربی ، ترکی و فارسی بود. بغداد بهترین کبوتران قاصد را داشت .با وجود این ، بغداد همچنان به سوی انحطاط پیش می رفت و جمعیت آن به کمترین حد ممکن ، یعنی پانزده هزار نفر، تقلیل یافته بود (اولیاچلبی ، ج 4، ص 420 به بعد؛ تاورنیه ، ص 85ـ86؛ تونو، ج 2، ص 211).

در فاصله سالهای 1048ـ1116، 24 پاشا بر بغداد حکومت کردند، و مجال هیچگونه پیشرفت واقعی نبود. پاشاها نیمه مستقل بودند، و ینی چریها قدرت فراوان داشتند. قدرت طوایف افزایش یافته بود و بتدریج حیات شهر را تهدید می کرد. ] در دوره این پاشاها [ بجز مرمّت دیوارهای مساجد یا شهر، کار زیادی انجام نگرفت .

در آغاز قرن دوازدهم ، وضع ایالت بغداد سخت آشفته بود، ینی چریها بر شهر تسلّط داشتند و طوایف عرب بر نواحی مجاور مستولی بودند و صلح و امنیت بازرگانی وجود نداشت . انتصاب حسن پاشا در 1116 و پس از او پسرش احمد، دوره تازه ای در بغداد پدید آورد. آنان ممالیک (غلامان ) را برای نظارت بر ینی چریها به کار گماشتند و شالوده سلطه ممالیک را که تا 1247 ادامه یافت ریختند. ینی چریها و طوایف عرب تحت فرمان درآمدند. نظم برقرار شد، و تهدید ایران از میان رفت . حسن پاشا مسجدِ سرای (جدیدْ حسن پاشا) را تعمیر کرد، مالیات هیزم و مواد غذایی را برداشت ، و محلات را از اخّاذیهایی که پس از قتل و کشتار پدید آمده بود نجات داد (لوریمر، ج 1، قسمت 1، ص 1193ـ1194؛ فائق بک ، حروب الایرانیین ، گ 18ـ19؛ همو، تاریخ الممالیک ، گ 4؛ حدیقه الزوراء ، گ 9؛ مرتضی ، ص 225). احمدپاشا سیاست پدر را ادامه داد و تا حدّ زیادی به اعتبار بغداد افزود. نادرشاه دوبار(1150 و 1156) بغداد را در محاصره گرفت و گرچه شهر در محاصره اول سخت آسیب دید، احمد پاشا دست از مقاومت برنداشت و شهر را نجات داد. پس از مرگ احمد پاشا در 1160، قسطنطنیه مجدداً درصدد تحمیل قدرت خود بر بغداد برآمد، ولی به سبب مخالفت ممالیک موفّق نشد. در 1162 سلیمان پاشا نخستین مملوکی بود که به حکومت بغداد رسید. وی بنیانگذار واقعی حکومت ممالیک در بغداد بود. از این به بعد، سلطان مجبور بود مقام آنان را به رسمیّت بشناسد و به طور کلّی حاکمان پیشنهادی آنان را تأیید کند. حسن پاشا، که در دربار عثمانی تربیت شده بود (غلام خانه زاد)، درصدد تقلید از ایشان برآمد و مراکزی برای تربیت ممالیک چرکسی و گرجی و فرزندان بزرگان محلّی تأسیس کرد. سپس سلیمان این کار را توسعه داد، و همیشه در حدود دویست نفر در مدرسه برای کارهای لشکری و کشوری تعلیم می دیدند. به آنان خواندن و نوشتن و طرز استفاده از اسلحه ، فن سوارکاری و ورزش ، و در پایان برخی آداب و رسوم درباری آموخته می شد، تا گروهی برگزیده برای دولت آماده شود (فائق بک ، تاریخ الممالیک ؛ کرکوکلی ، ص 8). بدین ترتیب ، طبقه حاکمه ای تربیت یافته ، فعّال ، و متراکم تشکیل شد، اما به سبب حسادتها و توطئه ها ضعیف بود. سلیمان پاشا طوایف را مطیع ساخت ، نظم و امنیّت را برقرار کرد و به تشویق تجارت پرداخت . علی پاشا در 1175 و عمر پاشا در 1177 دنباله کار را گرفتند (جودت پاشا، ج 1، ص 339ـ340). در 1180 تأسیس یک نمایندگی انگلیس در بغداد به تصویب بمبئی رسید (لوریمر، ج 1، ص 1225). در 1186/1772 طاعونی وحشتناک در بغداد شیوع یافت که شش ماه ادامه داشت . هزاران نفر از بین رفتند، گروههایی مهاجرت کردند، و فعالیتهای اقتصادی متوقف شد (همان ، ج 1، ص 324). با اینهمه ، امنیّت باعث شد که بغداد به صورت مرکز بزرگ تجاری درآید. یک شاهد عینی در 1188 چنین نوشت : «اینجا بازار بزرگی برای محصولات هندوستان ، ایران ، قسطنطنیه ، حلب و دمشق ، و خلاصه انبار بزرگ مشرق زمین است » (همان ، ج 1، ص 1243).

اختلاف و رهبری ضعیف ممالیک ، به آشوب و هرج ومرج طوایف و تسلّط ایران بر بصره منجر شد. این دوره هنگامی پایان یافت که سلیمان پاشای کبیر به حکومت رسید (1193) و بغداد و شهرزور و بصره را به هم پیوست ، طوایف را مهار کرد و آرامش را برقرار ساخت و قدرت ممالیک را احیا کرد ( جودت پاشا ، ج 2، ص 146، 157ـ158؛ صوفی ، ص 19 به بعد، 54 به بعد؛ فائق بک ، تاریخ الممالیک ، گ 16ـ17). سلیمان پاشا حصارهای شرق بغداد را تعمیر کرد و حصاری پیرامون کرخ ساخت و دور آن خندقی کشید و سرای را تجدید بنا کرد. همچنین مدرسه سلیمانیه را تأسیس و مساجد قَپْلانیّه و فضل و خلفا را تعمیر کرد. گذشته از این ، سوق السرّاجین را ساخت . کحْیای (رئیس نگهبانان ) او شروع به ساختن مسجد احمدیّه (جامع المیدان ) کرد و برادرِ کحیا (بصری ، ص 70ـ73، 76ـ77) به تکمیل آن پرداخت . در آخرین سال عمرش (1217) طاعونی در بغداد بروز کرد (لوریمر، ج 1، ص 1285؛ خطیب عمری ، ص 64). کوچوک سلیمان (1223) اعدام را جز در موردی که محاکم مذهبی تصمیم می گرفتند ملغی ساخت ، و مصادره اموال را ممنوع و مطالبات محاکم را لغو کرد و حقوقی به قضات اختصاص داد (فائق بک ، همان ، گ 16؛ کرکوکلی ،

ص 250).

داودپاشا (1231) پس از یک دوره آشوب بر سرکار آمد. وی طوایف را مطیع و نظم و امنیّت را برقرار ساخت و بعضی از نهرهای آبیاری را لاروبی کرد و چند کارخانه پارچه بافی و اسلحه سازی ساخت و به تشویق صنایع محلی پرداخت . وی سه مسجد بزرگ بنا کرد که مهمترین آنها مسجد حیدرخانه بود. همچنین سه مدرسه تأسیس کرد و بازاری در کنار پل ساخت و لشکری مرکّب از حدود بیست هزار نفر تشکیل دادو افسری فرانسوی به تربیت آنان گماشت . مدیریت فعّال و هوشمندانه او موجب ترقّی آن شهر شد. اما ناگزیر بود که

از مردم بغداد مالیات سنگینی دریافت کند. سقوط داود وپایان کار ممالیک در نتیجه سیاست تمرکز جویانه

و اصلاح طلبانه محمود ثانی ، و نیز طاعونی وحشت انگیز، قحطی و سیل که به بیشتر جمعیت شهر صدمه زد، پیش آمد (1247؛ حدیقه الزوراء ، گ 43ـ44، 53، 55ـ56؛ سویدی ، گ 41ـ42؛ مرآت الزوراء ، ص 59؛ فائق بک ، همان ، گ 39ـ52؛ لوریمر، ج 1، ص 316؛ فریزر ، ج 1، ص 224ـ225؛ " دستینه بین النهرین " ، ج 1، ص 80ـ81).

نظام اداری بغداد به مقیاس کوچکتر تقلیدی از نظام اداری قسطنطنیه بود. اختیارات عالی نظامی و اداری پاشا حفظ شد. در رأس امور، «کتخدا» (یا کحیا) بود که مانند وزیر عمل می کرد. دستیاران او یکی دفتردار بود که مدیریت امورمالی را به عهده داشت ، و دیگری «دیوان افندیسی » (یا رئیس دیوان وزارت ) بود. افسری نیز فرماندهی نگهبانان قصر را داشت و «آغا»ی ینی چریها بود. ریاست دستگاه قضایی را قاضی بر عهده داشت . پاشا «دیوان » را که شامل کحیا، دفتردار، قاضی ، فرمانده و سایر شخصیتهای برجسته بود برای بحث درباره مسائل مهم احضار می کرد. در قصر، خانه هایی با آموزگاران و لَله ها برای تربیت ممالیک وجود داشت (جودت پاشا، ج 2، ص 287، ج 3، ص 204؛ بصری ، ص 31ـ32، 39، 56؛ روسو، ص 25 به بعد). سپاه مملوک از 500 ، 12 نفر تشکیل می شد و در صورت ضرورت با پیوستن سربازان محلّی و افراد سایر قسمتهای ولایت به سی هزار نفر افزایش می یافت (فائق بک ، همان ، گ 51ـ52).

جهانگردان اروپایی در این دوره اطلاعاتی درباره بغداد به دست می دهند. بعضی اظهار می دارند که دیوارها در مواقع متعدّد ساخته و تعمیر شده و قسمتهای قدیمی بهتر از سایر بخشهاست (باکینگهام ، ص 332؛ رجوع کنید به جونز، ص 309).

محوطه داخل دیوارها (درقسمت شرقی )، بنا به اندازه گیری فلیکس جونز، 591 جریب بوده است (آیوز ، ص 20؛ روسو، ص 5). حصار کنار رودخانه ظاهراً مورد توجه نبوده و خانه هایی در ساحل ساخته شده است (اولیویه ، ج 2، ص 379). قسمت عمده ای در داخل حصار، بویژه در سمت شرقی ، مسکونی نبود. بخش نزدیک رودخانه نسبتاً پر جمعیت بود، ولی حتی در اینجا نیز به اندازه ای باغ وجود داشت که گویی شهری از دل نخلستان بیرون آمده است (نیبور، ج 2، ص 239؛ باکینگهام ، ص 373؛ ولستد، ج 1، ص 255). سرایْ وسیع بود، باغهای زیبایی داشت و دارای اثاث گرانبهایی بود (روسو، ص 6؛ پورتر، ج 2، ص 263).

کرخ ، یعنی بخش غربی ، شبیه حومه و دارای باغهای متعدد بود. در آغاز استحکاماتی نداشت (روسو، ص 5؛ آیوز، ص 28)، تا آنکه سلیمان پاشای کبیر دیوار آن را ساخت . دیوار چهار دروازه داشت : باب الکاظم (در شمال )، باب الشیخ معروف (در غرب )، باب الحلّه (در جنوب غربی ) و باب الکریمات (در جنوب ). طول دیوارها 300 ، 5 متر بود و بخشی به مساحت 426 جریب را دربرمی گرفت (جونز، ص  309). کِرْ پورتر (1213/ 1818) می نویسد که در معابر بیشمار و وسیع آن ، دکانهای پر کالایی وجود داشت (ج 2، ص 255؛ منشی بغدادی ، ص 31). بعلاوه ، این قسمت به اندازه بخش شرقی پرجمعیت نبود، و به طورکلی افراد عادی در آنجا سکونت داشتند (نیبور، ج 2، ص 244؛ روسو، ص 4). پل قایقی 8ر1 متر ارتفاع داشت ، و مردم برای عبور از رودخانه از آن یا از «قُفّه »ها استفاده می کردند (پورتر، همانجا؛ نیبور، ج 2، ص 243؛ منشی بغدادی ، همانجا).

در این دوره ، جمعیت بتدریج افزایش یافت . روسو (در حدود 1215/1800؛ ص 8) جمعیت آن را 000 ، 45 و اولیویه (ج 2، ص 385)، هشتاد هزار تخمین می زند، و حال آنکه ساکنانش رقم آن را یکصد هزار نفر می دانند؛ در 1246/1830 این تخمین به 000 ، 120 تا 000 ، 150 نفر رسید (فریزر، ج 1، ص 224ـ225). مخلوطی از نژادها و مذاهب وجود داشت . دیوانیان ترک (یا مملوک ) بودند، بازرگانان عمدتاً عرب بودند، و گروهی ایرانی و کرد و عده ای هم هندی دیده می شد (باکینگهام ، ص 378؛ نیبور، ج 2، ص 250؛ پورتر، ج 2، ص 265؛ ولستد، ج 1، ص 251). در بغداد، بویژه نزدیک پل ، بازارهای متعددی وجود داشت و بازارهای بزرگ با طاقهای آجری پوشیده شده بود، و حال آنکه روی بازارهای دیگر را با شاخه های نخل می پوشاندند. خانهای بسیار، 24 حمام ، پنج مدرسه بزرگ ، و بیست مسجد وسیع و بسیاری مسجد کوچک وجود داشت (باکینگهام ، ص 378ـ379؛ منشی بغدادی ، همانجا).معابر باریک بود، و بعضی از آنها دروازه داشت که شبهابرای حفاظت می بستند. خانه ها مرتفع بود، و پنجره هایی روبه کوچه داشت . درون خانه ، ردیف اتاقها رو به حیاط میانی مربع شکل که معمولاً باغی نیز داشت گشوده می شد. از «سردابها» برای فرار از گرمای تابستان استفاده می کردند، و حال آنکه مهتابیها برای اواخر بعداز ظهر مناسب بود. در تابستان ، مردم روی بام می خوابیدند ( رجوع کنید به باکینگهام ، ص 380). بغداد صنایعی از جمله دبّاغی ، و کارگاههایی برای تهیه منسوجات پنبه ای و ابریشمی و پشمی داشت (روسو، ص 9ـ10).

از 1247 تا انقراض دولت عثمانی ، بغداد مستقیماً تحت نظر قسطنطنیه بود. بعضی از حکّام درصدد اصلاحاتی برآمدند. محمد رشیدپاشا (1263) نخستین کسی بود که کوشید اوضاع اقتصادی را بهبود بخشد. وی شرکتی برای خرید دوکشتی جهت حمل ونقل میان بغداد و بصره تشکیل داد، که موفقیّت آن منجر به طرح انگلیسی مشابهی شد. نامق پاشا (1269) «دمیر خانه » را تأسیس کرد که کشتیها را تعمیر می کرد (چیهه ، ص 54، 58ـ  59؛ لوریمر، ج 1، ص 1360، 1365ـ1366، 1372). مدحت پاشا (1286ـ1289) نظام جدید «ولایت » را ابداع کرد. والی یک معاون ، یک مدیر برای امورخارجه و یک مأمون یا منشی داشت . ولایت به هفت سَنْجَق تقسیم می شد که در رأس هرکدام یک متصرّف قرار داشت ، و بغداد یکی از آنها بود (لوریمر، ج 1، ص 1442، 1447ـ1448). وی بعضی از مالیاتهای مورد اعتراض مردم را لغو کرد ـنظیر «احتساب » (مالیات دروازه بانی ) یعنی مالیات بر هر محصولی که برای فروش به کنار دروازه می آوردند، «طالبیّه » یا مالیات بر حمل ونقل آبی ، «خُمس حَطَب » یا بیست درصد مالیات سوخت ، «رئوس آبکار» یا مالیات بر چرخ آبکشی برای کشت و زرع ، که یک عشر از محصولات کشاورزی جای آن را گرفت (همان ، ج 1، ص 1442). در 1287 مدحت پاشا (ص 51) تراموایی برای پیوستن بغداد به کاظمین احداث کرد که تا هفتاد سال بعد مورد استفاده بود. وی در 1286 نخستین مرکز انتشاراتی ، چاپخانه ولایت بغداد، و روزنامه الزوراء را بنیان نهاد. این نخستین روزنامه ای بود که در عراق به عنوان ارگان رسمی حکومت ولایتی انتشار یافت ، و تا جمادی الاولی 1335/ مارس 1917 به صورت هفتگی منتشر می شد (همان ، ص 47 به بعد؛ ترازی ، ج 1، ص 78؛ عزّاوی ، ج 7، ص 241؛ " دستینه بین النهرین " ، ج 1، ص 80). به استثنای چند مدرسه مبلغّان فرانسوی ، مدرسه جدیدی در بغداد وجود نداشت . در فاصله سالهای 1286ـ1288، مدحت مدارسی جدید، از جمله یک مدرسه فنّی ، یک آموزشگاه («رشدی ») و یک دبیرستان («اِعدادی ») نظام ، و یک آموزشگاه و یک دبیرستان غیرنظامی («مُلکی ») تأسیس کرد ( زوراء ، ش 182؛ عزّاوی ، ج 8، ص 21؛ سالنامه بغداد ، 1900، ص 454؛ چیهه ، ص 100ـ102). مدحت دیوارهای شهر را به منزله گامی در جهت امروزی کردن آن خراب کرد و ساختمان سرای را که نامق پاشا آغاز کرده بود به پایان رسانید. ] ناصرالدین شاه که در 1287 به عتبات سفر کرده بود، ضمن وصف جالبی از فضای شهر، فهرستی از اعیان و مقاماتِ «قلمی و عسکری » که همراه مدحت پاشا به دیدار او آمده اند ارائه کرده است (ص 92ـ93) [ .

نهضت آموزشی که مدحت شروح کرده بود پس از او نیز ادامه یافت . نخستین آموزشگاه دخترانه در 1317 افتتاح شد. چهار دبستان در 1307 و یک دانشسرای مقدّماتی در 1318 تأسیس شد ( سالنامه معارف ، 1900؛ فیضی ، ص 58ـ59). تا 1331، 102 مدرسه در عراق وجود داشت ، 67 ابتدایی ، 29 آموزشگاه (رشدی )، پنج دبیرستان و یک دانشکده یعنی دانشکده حقوق ( لغه العرب ، 1913، ص 335). در سالهای 1301ـ1325، پنچ چاپخانه تأسیس شد. پس از 1326 روزنامه هایی در بغداد منتشر شد و تا 1333، 45 روزنامه از طرف افراد مختلف انتشار می یافت .

پس از مدحت ، والیانی یکی پس از دیگری بسرعت برسرکار آمدند که کار زیادی انجام ندادند. در 1303، نظام وظیفه اجباری (فقط برای مسلمانان ) برقرار شد. در 1296، بیمارستانی که مدحت ساخته بود سرانجام افتتاح شد ( زوراء ، ش 810). در 1320، پل قایقی تازه ای که عرض آن برای عبور وسایط نقلیه مناسب بود و قهوه خانه ای در سمت جنوب داشت ساخته شد (آلوسی ، 1346، ص 25). در 1326، بغداد سه نماینده به مجلس عثمانی فرستاد (عزّاوی ، ج 8، ص 165). در 1328، ناظم پاشا سدّی پیرامون شرق بغداد به منظور حفظ آن از سیل ساخت (همان ، ج 8، ص 200ـ201). وی آخرین والی فعّال بود.

در رأس سازمان اداری ، والی قرار داشت که شورایی به او کمک می کرد، و نیمی ازاعضای آن منتخب و بقیه انتصابی بودند. در حدود دو نفر از اعضای منتخب غیرمسلمان بودند. یک قائم مقام به والی کمک می کرد ( زوراء ، ش 1369؛ سالنامه بغداد ، 1292). از جمله مقامات مهم ، هیئت مدیره «معارف »، هیئت مدیره «تاپو»، اداره ثبت ، و دادگاههای مدنی بود ( سالنامه بغداد ، 1300، ص 82ـ96). تا 1182، بغداد مرکز سه ولایت موصل و بصره و بغداد بود. در 1278 موصل ، و در 1301 بصره جدا شد و بغداد به صورت سه «متصرِّ فْلِق » درآمد (چیهه ،ص 85).

طاعون و سیل 1247 آثار وحشت انگیزی در بغداد به جای نهاد؛ بیشتر خانه های شرق بغداد خراب شد و دو سوم فضای میان دیوارها خالی ماند، و قسمت اعظم کرخ روبه ویرانی نهاد. دیوارهای دوطرف ، براثر سیل شکافهای عمیقی برداشت . در مقایسه با زمان داودپاشا، شهر در وضع رقّت باری بود (فریزر، ج 1، ص 233ـ234، 252، 269). ساوث گیت (1253) اشاره می کند که شهر توانست خود را بتدریج از آن مصیبت برهاند. وی شمار جمعیت را در آن روزگار چهل هزار نفر تخمین می زند، ولی مشاهده می کند که مدارس به فراموشی سپرده شده و موقوفات آنها به طور شایسته مصرف نمی شود (1851، ج 2، ص 165ـ166، 180؛ " دستینه بین النهرین " ، ج 1، ص 80ـ81).

هنگامی که فلیکس جونز (ص 339؛ رجوع کنید به فریزر، ص 233ـ 234) بغداد را مسّاحی کرد (1269ـ1270)، وضع بهبود یافته بود. وی 63 محلّه در شرق بغداد و 25 محلّه در کرخ ذکر می کند که بیشتر آنها نام خود را حفظ کرده اند.

جمعیت شهر پس از اواسط قرن سیزدهم بتدریج روبه فزونی نهاد. در 1269، در حدود شصت هزار نفر بود (جونز، ص 315، 329). در 1336، رقم جمعیت را دویست هزار نفر ذکر کرده اند. جهانگردان از اختلاط نژادها، تنوّع زبانها و آزادی بی مانند غیرمسلمانان و تسامح فراوان در میان مردم به شگفتی افتاده اند (همان ، ص 339؛ اولیویه ، ج 2، ص 388ـ390). این اختلاط تأثیر خود را در گویش بغدادی به جای نهاد (عبداللطیف ، قاموس لهجه بغداد، نسخه خطی )، اما عربی زبان مشترک بود. جمعیّت عرب بر اثر ورود عناصر قبیله ای افزایش یافت (گیری ، ج 1، ص 136، 214). معمولاً مردم هم مذهب یا هم نژاد در محلّه ای خاص گرد می آمدند (جونز، همانجا). ترکها غالباً محلات شمالی را به خود اختصاص داده بودند، و حال آنکه یهودیان و عیسویان در محلات قدیم خود که بترتیب در شمال و غرب سوق الغزل قرار داشت می زیستند. بیشتر ایرانیان در سمت غربی سکونت داشتند، ولی کرخ بیشتر عرب نشین بود (همانجا؛ ساوث گیت ، همان ، ج 2، ص 182؛ " دستینه بین النهرین " ، ج 2، ص 381). پیروان سه مذهب اگرچه به زبان عربی سخن می گفتند، ولی لهجه هایشان تفاوت داشت ( لغه العرب ، 1911، ص 69ـ71).

در آغاز قرن بیستم ، هنوز صنایعی وجود داشت . درمیان منسوجات بغداد از پارچه های ابریشمی ، پنبه ای ، پنبه ای و ابریشمی ، پارچه های پشمی راهدار، پارچه های ضخیم پنبه ای برای روسری و عبا، ملحفه و لباسهای رویی زنانه نام برده اند. پارچه های ابریشمی بغداد از لحاظ رنگ وبافت مشهور بود، صنعت رنگرزی پیشرفته ای وجود داشت . دبّاغی از صنایع مهم به شمار می رفت ، و در حدود چهل دبّاغی در مُعَظَّم به کار اشتغال داشت . قالیبافی و شمشیرسازی در مرحله پیشرفته ای بود. یک کارگاه نظامی پارچه بافی نیز وجود داشت ( سالنامه بغداد ، 1300، ص 79، 136؛ " دستینه بین النهرین " ، ج 1، ص 231).

بازارهای بغداد سرپوشیده یا مانند سوق الغزل روباز بود. دهانه شرقی پل ، با بازارهای سرای ، میدان ، شرجه ، و بازار پارچه فروشی که بوسیله داودپاشا تعمیر شده بود، مرکز عمده داد و ستد محسوب می شد. بعضی از بازارها صنایع و اصناف مخصوص به خود داشت ، و بازار معمولاً به آن اسم نامیده می شد، مانند سوق الصّفافیر (مسگران )، سوق السّراجین (زین سازان ) سوق الصّاغه (زرگران )، سوق الخَفّافین (کفّاشان ) و مانند آنها (اولیاچلبی ، ج 4، ص 22).

دو خیابان عمده وجود داشت : یکی از دروازه شمالی تا نزدیک پل ، دیگری از دروازه جنوبی تا منتهی الیه بازار اصلی . در 1333، دروازه شمالی با جاده ای که امروزه شارع الرشید نامیده می شود به دروازه جنوبی می پیوست ( سالنامه بغداد ، 1318، ص 599ـ600؛ " دستینه بین النهرین " ، ج 1، ص 377). در 1340، نامق پاشا کوشید که بعضی از خیابانها را تعمیر کند ( سالنامه بغداد ، 1318، ص 60). در 1307، سِرّی پاشا «میدان » را به میدان مربّع شکلی که باغی داشت انتقال داد ( سالنامه بغداد ، 1321، ص 76). در 1285، که مدحت انجمن شهر را با انتخابات تشکیل داد، دستورهایی برای نظافت خیابانها صادر کرد. در 1296، شهرداریهایی تشکیل یافت و دستورهایی درباره نظافت و لاروبی صادر شد ( زوراء ، ش 231، 817، 878، 1774؛ لغه العرب ، ج 1، ص 17؛ سالنامه بغداد ، 1300، ص 136). روشنایی با چراغهای نفتی تأمین می شد و مقاطعه کاری مسئول آن بود، ولی در واقع تنها خیابانهایی از روشنایی برخوردار بود که اعیان در آنها سکونت داشتند ( زوراء ، ش 490، 837).

در آغاز قرن چهاردهم / بیستم ، شهر بغداد مساحتی در حدود چهار میل مربع داشت . بقایای دیوار شهر در بخش شرقی ، که به امر مدحت تخریب شده بود، با رودخانه تقریباً متوازی الاضلاعی تشکیل می داد که عرض متوسط آن یک میل بود. حدود یک سوم این مساحت ، خالی از سکنه یا به صورت قبرستان یا ویرانه بود، و در طرف جنوب بخش قابل ملاحظه ای پوشیده از نخلستان بود. کرخ نسبت به بغداد شرقی از قسمت بالاتری آغاز می شد، ولی عرض و طول کمتری داشت ( " دستینه بین النهرین " ، ج 2، ص 276). در 1299، در بغداد 303 ، 16 خانه ، ششصد کاروانسرا، 21 گرمابه ، 46 مسجد بزرگ (جامع ) و 36 مسجد کوچک ، 34 مکتب خانه و 21 مدرسه مذهبی ، 184 قهوه خانه و 244 ، 3 دکان وجود داشت ( سالنامه بغداد ، 1300، همانجا). در 1321، بغداد دارای 000 ، 4 دکان ، 285 قهوه خانه ، 135 باغ میوه ، 145 مسجدجامع ، شش

مدرسه ابتدایی ، هشت مدرسه برای غیرمسلمانان و بیست صومعه (تکیه )، دوازده کتابفروشی ، یک کتابخانه عمومی ، بیست مکتب خانه پسرانه ، هشت کلیسا، نه دبّاغخانه ،یک کارخانه صابون سازی ، 129 کارگاه نخریسی ، و 22 کارگاه نساجی بود ( سالنامه بغداد ، 1321، ص 179). در 1327، تعداد خانه ها به نود هزار باب می رسید. سه چاپخانه خصوصی ، شش کلیسا و شش کنیسه نیز وجود داشت ( سالنامه بغداد ، 1324، ص 223). شکری آلوسی 44مسجد در شرق بغداد و هجده مسجد در کرخ را توصیف می کند (1346؛ ماسینیون ، ج 2، ص 63ـ65).

بغداد در دوره عثمانی شاعران برجسته ای چون فضولی ، ذهنی ، اَخرس و عبدالباقی العمری ؛ و تاریخنویسانی مانند مرتضی ، غرابی و شکری آلوسی ؛ و فقیهانی نظیر عبداللّه سُوَیدی و ابوالثناء آلوسی داشت (آلوسی ، 1930).

منابع : علاوه بر قرآن ؛ محمود شکری آلوسی ، تاریخ مساجد بغداد و آثارها ، بغداد1346؛ همو، المسک الاذفر ، ج 1، بغداد1930؛ احمدبن محمد ابشیهی ، المستطرف ، بولاق ؛ ابن ابی اصیبعه ، عیون الانباء فی طبقات الاطباء ؛ ابن ابی طاهر، تاریخ بغداد ، ج 6، لایپزیگ 1908؛ ابن اثیر، کتاب الکامل فی التاریخ ، چاپ تورنبرگ ، لیدن 1851ـ1876؛ ابن بطوطه ، رحله ابن بطوطه ، قاهره 1918؛ ابن تغری بردی ، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و قاهره ، قاهره ] تاریخ مقدمه 1383/1963 [ ؛ ] ابن جبیر، رحله ابن جبیر ، بیروت 1404/1984 [ ؛ ابن جوزی ، تلبیس ابلیس ؛ همو، مناقب بغداد ، بغداد1921؛ همو، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، حیدرآباد دکن 1357ـ1359/1938ـ1940؛ ابن حوقل ، کتاب صوره الارض ، چاپ کرامرس ، لیدن 1938ـ1939؛ ] ابن خلّکان ، وفیات الاعیان ، چاپ احسان عباس ، بیروت 1968ـ1977 [ ؛ ابن رسته ، الاعلاق النفیسه ، چاپ دخویه ، لیدن 1892؛ ابن ساعی ، الجامع المختصر ، چاپ مصطفی جواد، بغداد1934؛ ابن طقطقی ، الفخری فی الا´داب السلطانیه و الدول الاسلامیه ، قاهره ؛ ابن عبدالحق ، مراصد الاطلاع ، قاهره ؛ ابن عبری ، تاریخ مختصر الدول ، چاپ انطون صالحانی یسوعی ، لبنان 1403/1983؛ ابن فقیه ، مختصر کتاب البلدان ، نسخه خطی مشهد؛ همان ، چاپ دخویه ، لیدن 1886؛ ابن فُوَطی ، الحوادث الجامعه ، چاپ مصطفی جواد، بغداد1351/1932؛ ابن قلانسی ، ذیل تاریخ دمشق ؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه ؛ ابن معتز، دیوان ، بیروت 1913؛ اسماعیل بن علی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان ، چاپ رینود و دیسلان ، پاریس 1840؛ علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی ، الاغانی ، بولاق 1285؛

اخوان الصفا، رسائل ؛ اربلی ، التبرالمسبوک ؛ محمدبن محمد ازدی ، حکایه ابی القاسم بغدادی ، چاپ آدام متز، هایدلبرگ 1902؛ ابراهیم بن محمد اصطخری ، کتاب مسالک الممالک ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛ محمد امین ، بغداد و حادثه ضیاعی ، استانبول 1338ـ1341؛ محمد ظلی بن درویش اولیا چلبی ، سیاحتنامه ، ج 4، قسطنطنیه 1314؛ عثمان بن سندبصری ، مطالع السعود فی اخبار الوالی داود ، تلخیص امین بن حسن حلوانی مدنی ، قاهره 1371؛ عبدالقاهربن طاهر بغدادی ، الفرق بین الفرق ؛ ] عبدالله بن عبدالعزیز بکری ، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع ، چاپ مصطفی سقا، بیروت 1403/1983؛ فتح بن علی بنداری ، تاریخ سلسله سلجوقی ، زبده النصره و نخبه العصره ، ترجمه محمد حسین خلیلی ، تهران 1356ش [ ؛ بنیامین تطیلی ، ] رحله [ ، ترجمه ا.ح .حداد، بغداد1945؛ محسن بن علی تنوخی ، الفرج بعدالشده ؛ همو، نشوار المحاضره و اخبار المذکره ، ج 1، قاهره 1921، ج 8، دمشق 1930؛ عمروبن بحر جاحظ ، البخلاء ؛ همو، رسائل ، چاپ سندوبی ؛ احمد جودت پاشا، تاریخ ، استانبول 1301ـ1309؛ محمدبن عبدوس جهشیاری ، کتاب الوزراء و الکتاب ، قاهره 1938؛ مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه ، جهان نما ، قسطنطنیه 1145؛ همو، فذلکه ، ج 2، استانبول 1297؛ حدود العالم من المشرق الی المغرب ، نسخه خطی ؛ حدیقه الزوراء ، تلخیص عبدالرحمان سهروردی ، نسخه خطی ؛ علی بن ناصر حسینی ، اخبار الدوله السلجوقیه ، چاپ محمد اقبال ، لاهور1933؛ حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی ، نزهه القلوب ، چاپ لسترنج ، لیدن 1913؛ ] احمدبن علی خطیب بغدادی ، تاریخ بغداد ، بیروت ، بی تا. [ ؛ یاسین بن خیرالله خطیب عمری ، غرایب الاثر ، چاپ جلیلی ، موصل 1940؛ عبدالقادر خطیبی ، شعراء بغداد ، چاپ انستاس ماری کرملی ، بغداد 1936؛ دمشقی ، تجاره ؛ عبدالعزیز دوری ، تاریخ العراق الاقتصادی فی القرن الرابع الهجری ؛ محمدبن احمد ذهبی ، دول الاسلام ؛ محمد ضیاءالدین رَیِّس ، الخراج و النظم المالیه لِلدوله الاسلامیه ، ] قاهره [ 1961؛ سالنامه بغداد ، 1299، 1300، 1301، 1312، 1317، 1318، 1321، 1324؛ سالنامه معارف ، استانبول 1900؛ سبط ابن جوزی ، مرآه الزمان ؛ احمدبن عبدالله سویدی ، نزهه الادباء ، نسخه خطی ؛ سهراب ، عجائب الاقالیم السبعه الی نهایه العماره ، چاپ هانس فون مزیک ، لایپزیگ 1930؛ عبدالرحمان سهروردی ، نزهه الادباء فی تراجم علماء و وزراء بغداد ، نسخه خطی ؛ علی بن محمد شابشتی ، کتاب الدیارات ، چاپ کورکیس عواد، بغداد1951؛ ابراهیم بن هلال صابی ، رسائل الصابی ؛ هلال بن مُحَسِّن صابی ، رسوم دارالخلافه ، نسخه خطی ؛ صوفی ، تاریخ الممالیک ؛ محمدبن یحیی صولی ، اخبار الراضی بالله و المتقی لله ، قاهره 1935؛ محمدبن جریر طبری ، تاریخ الرسل و الملوک ، چاپ دخویه ... ] و دیگران [ ، لیدن 1879ـ1901؛ عبداللطیف ، قاموس لهجه بغداد ، نسخه خطی ؛ عباس عزّاوی ، تاریخ العراق بین الاحتلالین ، بغداد 1936ـ1958؛ عمروبن متی ، کتاب المجدل ؛ محمدبن محمد غزالی ، فضائح الباطنیه و فضائل المستظهریه ؛ سلیمان فائق بک ، تاریخ الممالیک فی بغداد ، نسخه خطی ؛ همو، حروب الایرانیین ، نسخه خطی ؛ فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین ، استانبول 1274؛ س .فیضی ، نضال ؛ اسماعیل بن قاسم قالی ، کتاب الامالی ، بیروت 1404/1984؛ عریب بن سعد قرطبی ، صله تاریخ الطبری ، چاپ دخویه ، لیدن 1897؛ عبدالکریم بن هوازن قشیری ، رساله ؛ علی بن یوسف قفطی ، تاریخ الحکماء، و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء ، چاپ لیپرت ، لایپزیگ 1903؛ رسول کرکوکلی ، دوحه الوزراء ؛ انستاس ماری کرملی ، الفوز بالمراد فی تاریخ بغداد ، 1329؛ علی بن محمد ماوردی ، الاحکام السلطانیه ؛ محمد امین بن فضل الله محبی ، خلاصه الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر ، بیروت ] بی تا. [ ؛ جَمیل بن نَخله مُدَوَّر، حضاره الاسلام فی دارالسلام ؛ مرتضی ، گلشن خلفا ؛ علی بن حسین مسعودی ، التنبیه و الاشراف ، قاهره ؛ همو، مروج الذّهب و معادن الجوهر ، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل ، پاریس 1861ـ1877؛ محمدبن محمد مقدسی ، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم ، چاپ دخویه ، لیدن 1877؛ مطهربن طاهر مقدسی ، کتاب البدء و التاریخ ، چاپ کلمان هوار، پاریس 1899ـ1919؛ احمدبن علی مقریزی ، السلوک لِمعرفه دول الملوک ؛ محمدبن احمد منشی بغدادی ، رحله المنشی البغدادی ، نقلها عن الفارسیه عباس عزّاوی ، بغداد1367/1948؛ ] ناصرالدین قاجار، شاه ایران ، شهریار جاده ها: سفرنامه ناصرالدین شاه به عتبات ، چاپ محمدرضا عباسی و پرویز بدیعی ، تهران 1372ش [ ؛ احمدبن عبدالوهاب نویری ، نهایه الارب فی فنون الادب ، قاهره ] 1923ـ1955 [ ؛ ] عبدالله بن فضل الله وصاف حضره ، تحریر تاریخ وصاف ، به قلم عبدالمحمد آیتی ، تهران 1346ش [ ؛ یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873؛ احمدبن اسحاق یعقوبی ، البلدان ، چاپ دخویه ، لیدن 1892؛ همو، تاریخ ، چاپ هوتسما، لیدن 1883؛

A. Abel, "Les marchإs de Baghdad", in Bulletin de la Sociإtإ belge d'إtudes gإographiques (1949), 148-164; Benjamin of Tudela, Itinerary , ed. and tr. A. Asher, New York 1840-1842; Bretschneider, Medieval researches ; J. S. Buckingham, Travels in Mesopotamia , London 1827; W. Budge, By Nile and Tigris ; Chiha, La Province de Baghdad , Cairo 1900; R. Coke, Baghdad the city of peace , London 1927; Delitzsch, Paradies ; M. Djawad, in Review of the higher teachers' college , Baghdad; Frazer, Travels ; Geary, Through Asiatic Turkey ; Handbook of Mesopotamia , London 1917; W. B. Harris, From Batum to Baghdad , Edinburgh 1896; Herzfeld, Paikuli , Cl. Huart, Histoire de Baghdad dans les temps modernes , Paris 1904; H ¤ udu  d al- ـ a  lam , tr. V. Minorsky, Cambridge 1982; I A , s.v. "Bagdad" (by M. Cavid Baysun); E. Ives, Journey from Persia to Baghdad , London 177; Felix Jones, Memoir on Baghdad , Bombay 1857; G. Le Strange, Baghdad during the Abbasidcaliphate , Oxford 1924; R. Levy, A Baghdad chronicle , Cambridge 1929; S. H. Longrigg, Four centuries of modern Iraq , Oxford 1925;J. G. Lorimer, Gazetteer of the Persian Gulf , vol. I, pts. I and II, Calcutta 1925; L. Massignon, Mission en Mesopotamie , vol. II, Cairo 1912; Ali Haydar Midhat, The life of Midh ¤ at Pasha , London 1903; Miskawayh, Tadja  rib al-Umam , vol. I-VII ed. and tr. Amedroz and Margoliouth, 1920-1921; Jacques Jean Marie de Morgan, Dإlإgation en Perse, mإmoires ; C. Niebuhr, Voyage en Arabie , vol. II, 1780; Obermeyer, Landschaft Babylonien , 1929; Olivier, Voyages , Paris 1804; Marco Polo, Travels , ed. Frampton; Ker Porter, Travels in Syria, Persia , Armenia, ancient Babylonia , London 1817-1820; Rauwolf, Travels , in Ray's collection, London 1605; Reallexikon der Assyriologie , Berlin 1928; Rousseau, Description du pachalik de Baghdad , Paris 1809; Salmon, Introduction ; Sarre and Herzfeld, Archجologische Reise im Euphrat und Tigris-Gebiet , Berlin 1900; D. S. Sassoon, History of the Jews in Baghdad , Letchworth 1949; Schorr, Altbabylonische Rechtsurkunden ; A. Sousa, Atlas Baghdad , Baghda  d 1952; H. Southgate, Narrative , 1851; idem, Tour through Armenia, Kurdistan, Persia and Mesopotamia , London 1850; M. Streck, Die Alte Landschaft Babylonien , I, Leiden 1900; Tarra  z   , Arabic Press ; Tavernier, Travels , London 1678; Pedro Texeira, Travels , ed. Hakluyt; M. de Thevenot, Relation d'un voyage fait au Levant ; J. R. Wellsted, Travels in the city of the caliphs , London 1840; Ya ـ k ¤ u  b   , Lespays = Keta  b al-bolda  n , tr. G. Wiet, Cairo 1937.

) / د. اسلام ( با اندکی تلخیص و اصلاح از / عبدالعزیز دوری ،

2) بغدادِ امروز . بغداد، پایتخت امروزی عراق و مرکز مهم فرهنگی ، صنعتی ، بازرگانی ، با 000 ، 680 ، 3تن جمعیت در 1995 و 863 کیلومتر مربع وسعت ( " چالش شهرنشینی " ، ص 24؛ قس " دایره المعارف ورلد بوک " ، ج 10، ص 343)، عمدتاً زیر نفوذ عوامل درونزا و برونزای فرهنگ معنوی و مادّیِ سه دوره مشخص تاریخی شکل گرفته است : دوران حاکمیت عثمانی و حکومت پاشاها (1048ـ1335/ 1638ـ1917)؛ دوران اشغال ، قیمومت و تحت الحمایگی انگلیس و مشروطه سلطنتی (1296ـ1337ش /1917ـ1958)؛ و دوران جمهوری (از 1958 به بعد).

بغداد در دوران حاکمیت عثمانی اهمیت چندانی نداشت . باوجود گامهایی که در دوره حکومت مدحت پاشا به سوی تجدّدطلبی برداشته شد و اقداماتی که برای نوسازی مالی ـاداری ، قضایی و آموزشی ، در اوایل قرن بیستم انجام گرفت ( دایره المعارف فارسی ، ذیل «بغداد»)، بغداد دارای ظاهری کاملاً سنتی بود و از جهت دینی ، اقتصادی ، مسکونی ، ارتباطی و فضاسازیِ شهر ویژگیهای سرزمینهای اسلامی را داشت . استحکامات نظامی از قبیل حصار، دروازه ها و بندها و دربندهای محلات شهری هنوز در شهر وجود داشت ، هر چند مدحت پاشا حصار شهر را در 1221/1806 ویران کرد و به جای آن در محل خندقهای قدیمی سیل بندی ساخت که نقش دفاعی را هم ایفا می کرد (برای ویژگیهای شهر اسلامی رجوع کنید به اهلرز، ص 30ـ31). در 1233/1818، در دوران حکومت داود پاشا، بازار جدید بغداد، تقریباً در جای بازار قدیمی ، سوق الثلاثاء (بازار سه شنبه ) که ویران شده بود، ساخته شد. این بازار، مجموعه ای از بخشهای گوناگون بازار (مانند راسته ، خان و چهارسو) است ؛ برای مثال سوق الشورجه از بزرگترین بازارهای بغداد و سوق السرای که بازار کوچکتری است . سوق السرای مجموعه ای است شامل راسته بازار سرپوشیده با درازای حدود صدمتر و پهنای چهارمتر که دو راسته موازی حدود ده متری با پهنای چهارمتر آن را به صورت چلیپایی قطع می کنند. در محل تقاطع این دو راسته با راسته اصلی ، دو چهارسو ساخته شده که دو گنبد بر فراز آنها قرار گرفته است . بر محور نخستین راسته کوتاه ، سر در اصلی مسجدی قرار دارد. این بازار و مسجد احتمالاً در قرن سیزدهم / اوایل قرن نوزدهم بنا شده و طرح و شکل آن یادآور بازارهای ایران است . بازار سوق السرای ظاهراً بزرگتر بوده و قسمتهایی از آن در جریان خیابان کشی تخریب شده است (شرابی ، ص 87ـ88). خانها، یعنی مجتمعهای

تجاری با حجره ها و انبارهای بازرگانان محلّی ، بخشی دیگراز بازار بزرگ بغداد بود. تعدادی از این خانها از معماری ایرانی متأثر بودند (درباره این خانها رجوع کنید به همان ، ص 159، 173ـ176). در دهه های آخر دوران مشروطه سلطنتی و در دوران جمهوری ، در جریان احداث خیابانها و تأسیس مراکز تجاری جدید و انتقال بازرگانی و کسب و کار به این مراکز، کارکرد اصیل عمده فروشی خانهای بازار از میان رفت و اکنون بیشتر آنها به انبار عمده فروشیهای پارچه و صنایع نسّاجی تبدیل شده اند و برخی در معرض ویرانی قرار دارند. یکی از نخستین خیابانهایی که در اواخر حاکمیت عثمانی مرکز کسب و کار و سکونت شد شارع الرّشید بود که در1334/1916 به موازات سوق الثلاثاء کشیده شد. شارع الرشید آخرین تلاش حاکمیت عثمانی برای ساماندهی فضای شهر در بغداد است (همان ، ص 88).

در جمادی الا´خره 1335/ مارس 1917، قوای انگلیس بغداد را تصرف کرد. در 6 شعبان 1338/25 آوریل 1920، کنفرانس سان رمو عراق را تحت قیمومت انگلیس درآورد. حکومت موقت به ریاست سیدعبدالرحمان افندی گیلانی در 13 صفر 1339/27اکتبر 1920 تشکیل شد و امیرفیصل در شهریور 1300/اوت 1921 تاجگذاری کرد. با تصویب قانون اساسی عراق (اول فروردین 1303/ 21مارس 1925)، بغداد پایتخت عراق شد ( دایره المعارف فارسی ، ذیل «بغداد» و «عراق »؛ایران . وزارت امورخارجه . اداره اول سیاسی ، ص 30، 106؛ ایران . وزارت امور خارجه . اداره کل امور حقوقی و معاهدات ، ص 53ـ54). در پی این تحولات ، شهرسازی در بغداد گسترش یافت و با استقرار نظام قیمومت غربی دورانی جدید برای عراق آغاز شد. از آنجا که انگلیسیها اردوگاههای نظامی و بخش خدمات اداری خود و اقامتگاههای کارکنان این مؤسسات را، به نحوی کاملاً متمایز از محل سکونت مردم بومی کشور، درمحوطه ای باز و گسترده جای می دادند، مسئله گسترش بغداد بیدرنگ پیش کشیده شد. دستگاه حکومتی انگلیس سیل بند معروف به بند شرقی را به موازات دجله کشید که به گوشه شمالی «مدینه » می رسید و با سیل بند موجود تا گوشه غربی شهر دنبال می شد و از آنجا در مسیری از شمال غربی به جنوب شرقی ادامه می یافت و از غربِ شمال غربی به شرقِ جنوب شرقی پیچ می خورد و تا دیاله امتداد می یافت . داخل این محوطه وسیع از خطر طغیان دجله در امان بود. با تدابیر دیگر، سطح زمینهای حفاظت شده در مدتی بسیار کم گسترشی چشمگیر و عظیم پیدا کرد که قابل قیاس با سطح بسیار کوچک قبلی بغداد نبود (وُما، ص 101ـ103). از آن پس بغداد از طرف شرق رودخانه دجله نیز گسترش یافت ( د.ا.د.ترک ، ج 4، ص 441).

در ابتدای دوره حاکمیت انگلیس بر بغداد جمعیت این شهر حدود 000 ، 185 تن (وُما، ص 103) تا 000 ، 200تن ( د.ا.د.ترک ، ج 4، ص 442) برآورد شده است . پس از آنکه در 11 مهر 1311/3 اکتبر 1932 استقلال عراق به طور رسمی از سوی جامعه ملل پذیرفته شد، زمینه رشد و توسعه بغداد، تمرکز قدرت سیاسی ، و گسترش وزارتخانه ها و دستگاههای دولتی در این شهر فراهم آمد (ایران . وزارت امور خارجه . اداره اول سیاسی ، ص 31؛ ایران . وزارت امور خارجه ؛ اداره کل امور حقوقی و معاهدات ، همانجا). بدین ترتیب ، بغداد وارد دوره دگرگونساز نوینی شد و در جریان عمومی شهرنشینی ، که از ویژگیهای آن افزایش نرخ رشد طبیعی جمعیت ، آغاز مهاجرت سیل آسای روستاییان به شهر، ایجاد کارکردهای نوین ، گسترش فعالیتهای اقتصادی و بازرگانی و سازمانیابی ساختارهای سازگار با آنها بود، قرار گرفت . خطوط اساسی سیمای شهر جدید بغداد نیز با پیروی از الزامات جدید حمل و نقل و اروپاگرایی چلیپایی شد و همراه شکل و مصالح ساختمان سازی مناطق مسکونی نوبنیاد، در برابر بافت قدیمی از هر حیث شکل تازه ای پیدا کرد؛ هر چند بازار بغداد و شکل معابر درون محلات در فراسوی خیابانهای جدیدالاحداث همچنان تا حدود 1329ش /1950 برقرار ماند ( " فرهنگنامه جغرافیایی وسترمان " ، ج 1، ص 315). در طرح اصلی شهرسازی بغداد در 1315ش /1936، برای بغداد تا 1950 میلادی پانصدهزار نفر جمعیت پیش بینی شده بود، اما در این سال جمعیت شهر به بیش از ششصدهزار تن رسید ( " چالش شهرنشینی " ، ص 24ـ25). پس از آنکه شرکت نفت عراق تولید نفت را افزایش داد، درآمد ناشی از هر تُن نفت از 75ر1 دلار به 50ر5 دلار افزایش یافت و رشد شتاب آلود بغداد آغاز شد. دهها هزار روستایی بر ازدحام محله های فقیرنشین افزودند و در کلبه های مقوایی و حصیری پیرامون شهر بغداد سکونت گزیدند (استورک ، ص 13ـ16). گسترش شتابان بغداد، براثر این مهاجرتها و رشد جمعیت شهر، به حدّی بود که طرح جدید توسعه شهری در 1333ش /1954 قُطر شهر را هجده کیلومتر با کمربند سبزی از باغها و تفرجگاههای گرداگرد آن به پهنای دوکیلومتر برآورد کرد. اما توسعه بغداد این طرح را هم به دست فراموشی سپرد، زیرا جمعیت شهر در 1336ش /1957، یعنی پایان دوران مشروطه سلطنتی ، به 000 ، 735تن رسید ( " چالش شهرنشینی " ، ص 25؛ دوری ، ص 69).

در سایه درآمد نفت ، بغداد در دهه 1950 به دوره جدیدی از بازسازی وارد شد و به موازات ساخته شدن بناهای دولتی و صنایع ، تأسیسات زیربنایی نیز سازماندهی شد. سدّ تازه ساز سامرا (1956) شهر را در مقابل سیل مصون کرد. سپس اندیشه دو طرح توسعه شهری در 1335ش /1956 و 1337ش /1958 پیدا شد. برپایه طرح اخیر توسعه شهر در چهار منطقه اصلی صنعتی صورت می گرفت و مناطق مسکونی جدید پیرامون هریک از این چهار منطقه ساخته می شد ( د.ا.د.ترک ، ج 4، ص 441). در 23 تیر 1337/چهاردهم ژوئیه 1958 حکومت مشروطه سلطنتی ، با کودتای عبدالکریم قاسم ، به حکومت جمهوری تبدیل شد. در این دوره ، شهر بغداد تحولات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و شهرنشینی گسترده ای داشته است . طرحهای گوناگون شهرسازی برای بغداد انجام گرفته که چهره این شهر را دگرگون کرده است (همانجا). از جمله اولین اقدامات ، رسیدگی به وضع مردم آلونک نشین بغداد بود (همان ، ج 4، ص 441ـ442). تا 1337ش / 1958، در محدوده شهر، مناطق مسکونی کاملاً روستایی نیز وجود داشت ، اما عبدالکریم قاسم فرمان تخریب این فقیرآبادهای درون شهری و اسکان اهالی آن در مناطق مسکونی بغداد را صادر کرد ( " فرهنگنامه جغرافیایی وسترمان " ، همانجا). پس از تغییر حکومت در 1342ش / 1963 حدود 000 ، 63 واحد از آلونکهای بغداد تخریب شد و در شرق و غرب دجله مناطق مسکونی نوینی چون مدینه السوره و مدینه النور احداث گشت ، هرچند همه این تدابیر نتوانست مانع مهاجرتها و آلونک سازیهای ناسالم شود ( د.ا.د.ترک ، همانجا).

در طرح توسعه بغداد در 1337ش / 1958، شکل شهر مستطیلی به اضلاع 18*31 کیلومتر پیشنهاد شده بود. درطرح توسعه سال دو هزار میلادی ، که در 1343ش / 1964 تدوین شد، به عواملی چون نرخ بالای رشد طبیعی جمعیت ، روند شدید مهاجرت از ده به شهر بیشتر توجه شد ( " چالش شهرنشینی " ، همانجا)، زیرا جمعیت بغداد در 1344ش /1965 از 100 ، 750 ، 1تن گذشته بود ( د.ا.د.ترک ، ج 4، ص 442). در 1347ش /1968، 60درصد واحدهای بزرگ صنعتی ، 64درصد کلّ کارگران و 70درصد دستمزدها به بغداد مربوط می شد. با ملّی شدن شرکت نفت عراق در 1351ش / 1972 (استورک ، ص 33، 40)، امکانات مالی دولت برای توسعه بغداد بیشتر شد. در برنامه های نوین نوسازی و آبادانی بغداد، به حفظ مناطق تاریخی و باغها و اماکن زیبای شهر و بخشبندی بغداد نیز توجّه شد (ایران . وزارت امورخارجه . اداره اول سیاسی ، ص 50).

از کارهای بنیادی عمران بغداد بزرگ ، که زمینه ساز گسترش بغداد شد، ادامه اتخاذ تدابیر و راه حلهای علمی برای حفاظت قطعی بغداد از خطر طغیانهای دجله بود. از 1344ش / 1965، به برکت اصلاحاتی که در وادی ثرثار انجام داده اند تا آبهای اضافی شط را جذب کند، بغداد و به دنبال آن سراسر بین النهرین از کابوس طغیانهای دجله رهایی یافت . چون نظیر این اقدامات در مورد فرات نیز عیناً به عمل آمده است ، از این پس خطری بغداد را تهدید نمی کند (وُما، ص 97ـ 98).عمران و نوسازی بغداد، به طور بنیادی از 1357ـ 1359ش / 1978ـ1980آغاز شد («نمائی کلی از عراق »، ص 132). تلاش برای آماده سازی پایتخت برای برگزاری کنفرانس سران جنبش عدم تعهد در 1361ش /1982 و بلندپروازیهای دولت که می خواست بغداد را به پایتخت نوین عربی تبدیل کند،مقتضی شهرسازی شکوهمندی بود (الیس ، ص 85). طرح جامع عمران بغداد، کلیه زمینه های اقتصادی ، مسکونی ، جهانگردی و ... را دربر گرفت . شهرک سازی در بغداد بزرگ و پیرامون آن نیز جریان پیدا کرد و بسیاری از مردم از مناطق روستایی عراق به این شهر مهاجرت کردند (همان ، ص 103). از طرفی چون بسیاری از خانه های قدیمی پایتخت در دوران نوسازی ، از بین برده شده بود، در 1359ش /1980 در بازتاب نگرانی دولت در انهدام میراث ملی کشور، شرکت انگلیسی «مشارکت طراحی و معماری » به منظور طراحی یک برنامه بازسازی شهر، با حفظ شیوه سنتی اسلامی ، گمارده شد («نمائی کلی از عراق »، ص 134).

منابع : جواستورک ، نفت و توسعه سرمایه داری در عراق ، ترجمه پیروز الف ، تهران 1359ش ؛ اکارت اهلرز، «شهر شرق اسلامی : مدل و واقعیت »، ترجمه محمدحسن ضیاء توانا و مصطفی مومنی ، فصلنامه تحقیقات جغرافیائی ، سال 9، ش 1 (بهار 1373)؛ ایران . وزارت امورخارجه . اداره اول سیاسی ، اطلاعاتی درباره عراق ، تهران 1355ش ؛ ایران . وزارت امورخارجه . اداره کل امور حقوقی و معاهدات . اداره امور مرزی و استملاک ، سیر تحولات مرزی ایران و عراق ، تهران 1365ش ؛ دایره المعارف فارسی ، به سرپرستی غلامحسین مصاحب ، تهران 1345ـ1374ش ؛ عبدالعزیز دوری ، «تاریخ بغداد»، در بغداد: چند مقاله در تاریخ و جغرافیای تاریخی ، ترجمه اسماعیل دولتشاهی و ایرج پروشانی ، تهران 1375ش ؛ «نمائی کلی از عراق (2)»، ترجمه گروه تحقیق خبرگزاری جمهوری اسلامی ، نشریه روزانه خبرگزاری جمهوری اسلامی ، 12 مهر 1368؛ ا.دو وما، «جغرافیای بغداد»، در بغداد: چند مقاله در تاریخ و جغرافیای تاریخی ، ترجمه اسماعیل دولتشاهی و ایرج پروشانی ، تهران 1375 ش ؛

The Challenge of urbanization: the world's large cities, NewYork: United Nations, 1995; William S. Ellis, "Iraq at war: the new face of Baghdad", National Geographic, vol. 167, no.1 (January 1985); Mohamed Scharabi, Der Bazar: Das traditionelle Stadtzentrum im Nahen Osten und seine Handelseinrichtungen, Tدbingen 1985; TDVIA , s.v. "Bag § dat.IV: Son dخnem" (by Azmi عzcan); Westermann Lexikon der Geographie, vol.1, Braunschweig 1968; The World book encyclopaedia, London 1995.

/ مصطفی مؤمنی /
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۱ ثانیه
بغداد. [ ب َ ] (اِخ ) باغ داد. (برهان ). مدینةالسلام . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (دمشقی ). دارالسلام . (دمشقی ) (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتا...
بَغداد بزرگ‌ترین شهر عراق مرکز استان بغداد و پایتخت این کشور است که در مرکز آن قرار دارد. این شهر را دومین شهر بزرگ جنوب غربی آسیا بعد از تهران دانسته...
بغ داده،، هدیه از سوی خدا... نامی پارسی ست که در زمان رونق دین زرتشت به این شهر داده شد.
خط بغداد. [ خ َطْ طِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط دوم از هفت خط جام ۞ و بعضی خط اول را گفته اند. (از برهان قاطع) : چون جام گیری داد د...
اسکی بغداد. [ اَ ب َ ] (اِخ ) (بغداد کهنه ) خرابه ایست در مشرق و ساحل یسار دجله از ولایت و سنجاق بغداد در یکساعت ونیمی شمال سامره و چهارساعتی...
اسگی بغداد. [ اِ ب َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان ایل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. 50000 گزی جنوب خاوری مهاباد، 22000 گزی باختر شوسه ٔ بوکان بمی...
باب بغداد. [ ب ِ ب َ ] (اِخ ) دروازه ایست بکوفه . (تجارب الامم چ عکسی لیدن 1913 م . ج 2 ص 417).
بغداد آباد. [ ب َدِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بغداد معمور. مقابل بغداد خراب و بغداد خالی و بغداد کهنه . کنایه از شکم سیر است . (از فرهنگ نظام )...
بغداد خالی . [ ب َ دِ ] (ترکیب وصفی ) بغداد خراب . بغداد کهنه . کنایه از گرسنگی و شکم خالی باشد. (برهان ) (غیاث ) (انجمن آرا). شکم خالی . (رشید...
بغداد خراب . [ ب َ دِ خ َ ] (ترکیب وصفی ) بغداد خالی . بغداد کهنه . (آنندراج ). کنایه از گرسنگی و شکم خالی باشد. (برهان ) (از فرهنگ نظام ) (انجم...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.