چلیپا. [ چ َ ] (اِ) ۞ صلیب باشد. (فرهنگ اسدی ). صلیب نصاری باشد وآن داری است که به اعتقاد ایشان عیسی علیه السلام رابرآن کشیده صلیب ک...
کنایه از علامت سوگواری در ماه محرم که ترکیبی است از پر های بلند ؛ سطوح فلزی فنری ؛ ابزارهای جنگی مثل (کلاهخود و سپر) و پارچه های ترمه ؛ که روی محور اف...
چلیپا; صلیب - آن کس که کارش ساختن صلیب باشد .صلیب ساز
خط چلیپا. [ خ َطْ طِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شکلی است از دو خط متقاطع که بزوایای قوایم تقاطع کرده باشد. (آنندراج ). خط صلیبی : ای مصدر ...
زلف چلیپا به مجاز گیسوی معطر، سیاه و بلند و مواج معشوق (1) و سلسله ی دام عاشق است. مظهر سیر و سلوک عارفانه است که عارف را از کثرت به وحدت جمال روی دوس...
چلیپا کردن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منحنی کردن . خم کردن . خماندن .- پشت کمان و تیر چلیپا کردن ؛ کنایه است از نهادن تیر در کمان برای تی...
چلیپا نوشتن . [ چ َ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) قسمی در هم نوشتن برای آموختن خوش نویسی . کج و مکرر نوشتن کلمات به قصد خوب شدن خط. درهم و برهم...
چلیپا داشتن . [ چ َت َ ] (مص مرکب ) صلیب داشتن . خاج داشتن : گر به مسجد روم ابروی تو محراب من است ور در آتشکده ، زلف تو چلیپا دارم . سعدی .ر...