تحصیل
نویسه گردانی:
TḤṢYL
1-تحصیل (آموختن): همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سستر sastar (اوستایی: sastra) فَروات farvāt (اوستایی: fravat) ویفراش vifrāŝ (پارتی) 2-تحصیل (به دست آوردن) همتای پارسی: ویسِر (سغدی). فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
تحصیل . [ ت َ ] (ع مص ) غوره کردن خرمابن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || شکوفه ٔ زرد آوردن .(...
این واژه تازى (اربى) است و سپارش مى شود بجاى آن از واژه هاى آمُختِش Amoxtesh (پهلوى: تعلیم ، تربیت ، تحصیل) ، اَیاپِش Ayapesh (پهلوى: تحصیل، حصول) ، م...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ترک تحصیل. (اسم مصدر) از ادامۀ تحصیل دست برداشتن، از ادامۀ تحصیل انصراف دادن.
توضیحات:
الف. منظور از «تحصیل» در اینجا، کسب علم و دانش است. رجوع ...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اوسرجن ūsarjan (سنسکریت: ūtsarjana) ****فانکو آدینات 09163657861
تحصیل کرده . [ ت َ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) شخص عالم و با قاعده درس خوانده . (فرهنگ نظام ).
تحصیل واژه ای عربی است که با پارسی کرده ترکیب شده است؛ همتای پارسی این ترکیب، این است: سستریچ sastaric (اوستایی: sastra با پسوند سغدی ایچ) ***فانکو آد...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
تحصیل کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فراهم آوردن و جمع کردن و اندوختن و بدست آوردن و حاصل کردن و کسب کردن . (ناظم الاطباء) : نبینی که ...
تحصیل ضابطه . [ ت َ ل ِ ب ِ طَ / طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به اصطلاح اهالی هند، حسابی که در آن عمل مالیات به سرکار نموده شود. (ناظم ا...