اجازه ویرایش برای همه اعضا

کیش

نویسه گردانی: KYŠ
رخ دادن وضعیتی در بازی شطرنج به معنی در معرض خطر قرار گرفتن شاه حریف که در صورت عدم توانایی شاه برای فرار یا مسدود کردن مسیر حمله منجر به مات می شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
زشت کیش . [ زِ ] (ص مرکب ) بدآیین . بددین . پیرو شیطان . کیش اهریمنی : وگر تیره جانی بود زشت کیش همان روز چون خواند ایزدش پیش سیه روی خیزد زش...
تباه کیش . [ ت َ ] (ص مرکب ) بدکیش . کافر : و قومی از امراء بدکنش تباه کیش را بی کیش و قربان فرمان شد. (جهانگشای جوینی ).
راست کیش . (ص مرکب ) خوش اعتقاد. درست عقیده . آنکه از روی راستی و درستی پای بند دیانتی است . آنکه معتقدات مذهبی درست و مستقیم و محکمی دارد...
نخوت کیش . [ ن َخ ْ / ن ِخ ْ وَ ] (ص مرکب ) نخوت پیشه . نخوت فروش . (ناظم الاطباء). متکبر. مغرور.
کیش خاله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پره سر طالشدولاب است که در بخش رضواندره ٔ شهرستان طوالش واقع است و 114 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغر...
کیش خاله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماسال است که در بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش واقع است و 446 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی...
کیش فدا. [ ش ِ ف ِ / ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه از کتب اخبار سلف معلوم می شود چنان است که قبل از این از اعاظم و اکابر که به جنگ...
کیش کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راندن مرغ با گفتن کیش . زجر کردن پرندگان با گفتن لفظ کیش . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیش ...
کیش شخصیت پدیده‌ای است که در آن یک شخص با استفاده از رسانه‌های گروهی و تبلیغات سیاسی از خود وجهٔ عمومی آرمانی و قهرمانانه‌ای ارائه می‌دهد. این پدیده ب...
کیش دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح شطرنج ) خبر دادن حریف را با گفتن کیش که شاه در معرض خطر است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع ب...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.