شرح
نویسه گردانی:
ŠRḤ
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: پَرگ (سنسکریت: پْرَکَرَ) کاتا (سنسکریت: کَتها) راپِه (کردی: راوِه) زند Zand (پهلوى: شرح، تشریح) آزنتى Azanti (اوستایى: شرح، تشریح) گُکان Gokan (پهلوى: شرح و تفصیل) ویچار Vichar (پهلوى: شرح ، توضیح) دوکانDukan (پهلوى:
شرح ، تفصیل)
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شرح . [ ش َ ] (ع مص ) گوشت را به قطعات بلند بریدن . (از اقرب الموارد). قطع کردن گوشت را از عضو یا قطع کردن گوشت را از استخوان مانند شرّح . (...
شرح /šarh/ معنی ۱. گشودن؛ وسعت دادن؛ فراخ کردن چیزی. ۲. آشکار نمودن و بیان کردن مسئله یا امر غامض؛ توضیح و تفسیر مسئله یا کلامی تا دیگری آن را بفهمد....
شرح ده . [ ش َ دِه ْ ] (نف مرکب ) شرح دهنده . توصیف کننده . نمودارکننده . شارح : آه بخور از نفس روزنش شرح ده یوسف و پیراهنش .نظامی .
افزایش گنجایش روانی فرد تا اندازهای که بتواند: 1ـ انواع گرفتاریها را تحمل کند. 2ـ افزایش دانش یا دارایی یا قدرت، باعث غرور و خود باختگی او نشود.. ترک...
تصویر یا فیلمی گویا که نیازی به توضیح ندارد.
شرح اسم . [ ش َ ح ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تعریف به شرح اسم عبارت از تفسیر و تشریح معنای لفظ و تبدیل معنای لغتی به لغت دیگراست و...
الروضة البِهیة فی شرح اللُمعة الدمشقیة معروف به شرح لمعه یک کتاب آموزشی در فقه امامیه و اثر مشترک شمسالدین محمد بن مکی معروف به شهید اول فقیه سدهٔ هش...
دون و شرح واژه های اربی است و پارسی جایگزین اینهاست:
بی پَرگ bi-parg (بی + پَرگ parg از سنسکریت: پْرَکَرَ prakara= شرح)
بی کاتا bi-kãtã (بی+ کاتا از...
شرح الأمثلة فی الصرف کتاب الأمثلة من المتون المختصرة فی الصرف التی اعتاد أهل العلم شرحها
شرح دادن . [ ش َ دَ ] (مص مرکب ) شرح کردن . تشریح و بیان کردن . تفسیر کردن . توضیح دادن . وصف کردن : هست اینهمه محنت که شرح دادم با اینهم...