کما
نویسه گردانی:
KMA
کما. نام علمی :Ferula(Ovina)
نام فارسی :کما
نام محلی : کما
مشخصات:
گیاهی است از خانواده چتریان که ارتفاع آن به 1 تا 1.5 متر می رسدوبرگهای آن دارای دمبرگ غلاف دار وپهنک برگ آن بزرگ ودارای بریدگیهای نسبتا عمیق است .برگهای سبز تیره وگلهای آن برنگ زرد می باشد.
ساقه آن استوانه ای وقطر آن زیاد است.جوانه ها وبرگهای تازه روئیده آن وگل زرد غنچه آن در اسفند واوائل بهار به مصرف تغذیه می رسد.
این گیاه در جنوب خراسان (بیرجند سه قلعه ونهبندان)می روید .گلها بصورت چتر زرد رنگ بزرگی در انتهای ساقه پدیدار می شود.پس از بزرگ شدن ساقه ها وبرگها دیگر قابل مصرف نیست.
ویژگی رویشی:
کما در سطح وسیعی در منطقه سه قلعه پراکنده است.دلیل گسترش آن را به علت عدم مصرف آن به صورت تازه توسط دام است ومعمولا دامها به صورت خشک مصرف می کنند.برگهای پهن وساقه بلند بعد از رویش وعدم مصرف جلوه زیبای دارد.
کما در اکثر نواحی خراسان مشاهده می گردد. ولی مناطق جنوبی خراسان وخصوصا در جنوب سه قلعه به صورت متراکم دیده می شود .کما بیشتر خاک قلیایی را ترجیح می دهد.
رویشگاه آن در منطقه از ارتفاع1200تا 1700متر مربع می باشد.
خواص دارویی ودرمانی:
کما دراین منطقه بیشتر به عنوان ماده غذایی با تخم مرغ وروغن پخته می شود وبه آن چاشنی های دیگری نیز افزوده می شود...قره قروت-رب-آبلیموو....
مردم اغلب کما را به صورت پخته شده فریزرشده برای زمستان نگهداری می نمایند.درقدیم کما را به صورت خشک شده برای زمستان نگهداری می نمودند.
خواص دارویی ودرمانی:
- ضدتشنج است
- خلط آور است
- خاصیت هضم کننده ای دارد.
- قاعده آور است
- در منطقه برای دفع انگلهای روده ای شهرت خاصی دارد.
- برای اختلالات هاضمه ای نیز توصیه می شود.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
کما. [ ک َ ] (اِ) آستین رفیده را گویند و رفیده لته ٔچندی است که مانند گرد بالشی دوزند و خمیر نان را بر بالای آن پهن سازند و بر تنور چسبانند...
کما. [ ک َ / ک ِ / ک ُ ] (اِ) بزباز را گفته اند که عربان بسباسه خوانند، گویند پوست جوزبو است . (برهان ) (آنندراج ). بزباز و پوست جوزبو که بسباسه...
کما. [ ک ُ ] ۞ (اِ) گیاهی باشد به غایت بدبو و گنده و متعفن و آن را کمای نیز گفته اند. (برهان ). گیاهی باشد به غایت بدبو و گنده و متعفن . ...
کما. [ ک َ ] (ع ق ) کلمه ٔ مرکب از کاف تشبیه و ما، یعنی همچنان و مثل اینکه و مانند اینکه و زیرا که . (ناظم الاطباء). چنانکه . (یادداشت به ...
کما. [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش صومعه سراست که در شهرستان فومن واقع است و 796 تن سکنه دارد. چند ساختمان قدیمی دارد و در انقلا...
کماً. [ ک َم ْ مَن ] (ع ق ) از حیث چندی : فلان از این امر کماً و کیفاً آگاه است .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).و رجوع به کَم ّ شود.- کماً و ...
کماء. [ ک َم ْ ما ] (ع ص ) سماروغ فروش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سماروغ چین جهت فروختن . (منتهی الارب ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کمع. [ ک َ ] (ع ص ، اِ) بریدن ْ دست و پای ستور را. || درآمدن در آب . || به دهان آب خوردن . || سست رفتن ستور. (از منتهی الارب ) (آنندرا...