امیر
نویسه گردانی:
ʼMYR
این واژه از اساس پارسى ست و همانندى آن با واژه ى امیر در گویش تازى اتفاقى ست. واژه ى " میر" Mir در دوران ساسانیان بسیار به کار رفته مانند میرِ خراسان و مانند آن که منظور والى و فرمانرواى محلى ست. به شوهر در پارسى پهلوى " میرک Mirak " (پهلوى: شوهر ، زوج)
نیز گفته مى شود که به معناى رئیس و مدیر خانواده است. واژه امیر Amir نیز در پهلوى از ترکیب اَ (پیشوندِ نفى) + میر (از مُردن) ساخته شده به معناى نامیرا ، شخصى که هرگز نمى میرد ، که از تمجیدهاى رایج درباره فرمانروایان بوده است. پس واژه امیر پارسى ست و جمع بستن
آن به شکل xاُمراءx درست نیست و نکوهیده است.
واژه های همانند
۱۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه
قاضی امیر محمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ولد امیر تاج الدین علی . از اعاظم نقباء روضه ٔ رضویه و به محاسن آداب و مکارم اخلاق موصوف است . ...
امیر مبارزالدین . [ اَ می م ُ رِ زُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن امیر شرف الدین مظفربن منصوربن غیاث الدین حاجی خراسانی . مؤسس آل مظفر بود.در سال 718 ...
قاسم خواند امیر. [ س ِ خوا / خا اَ ] (اِخ )یکی از اکابر خراسان است معاصر شاه اسماعیل صفوی . تیمور سلطان وی را با چند تن دیگر از هرات کوچانیده...
امیرپرویز پویان، فعال سیاسی، تئوریسین کمونیست و از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدائی خلق بود. وی در سال ۱۳۲۵ در شهر مشهد، ایران به دنیا آمد. تحصیلات ...
امیر علیشیر نوائی . [ اَ ع َ رِ ن َ ] (اِخ ) رجوع به علیشیر شود.
گردنه ٔ حاجی امیر. [ گ َ دَ ن َ ی ِ اَ ] (اِخ ) گردنه ای است در راه اردبیل و آستارا میان اریانیه و حیران ، واقع در 242000گزی تبریز.
امیرمسعود برومند (متولد۲۰ مهر ۱۳۰۷–۱۷ اسفند ۱۳۸۹) مهاجم پیشین تیم ملی فوتبال ایران در دههٔ بیست و سی خورشیدی و از نخستین گلزنان تاریخ فوتبال ایران است...
امیرارسلان نامدار یکی از مشهورترین داستانهای عامیانه به زبان پارسی است. در مورد نقال این داستان ابهام وجود دارد، احمد نقیبالممالک یا محمدعلی نقیبال...
کاظم آباد امیر حشمت . [ ظِ دِ اَ ح ِ م َ ] (اِخ ) دهی جزء بخش شهریار شهرستان تهران واقع در 15هزارگزی جنوب علیشاه عوض و 5هزارگزی شمال راه آهن...
قاضی امیر نظام الدین . [ اَ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) عبدالحی استرآبادی بن سید عبدالوهاب . از جمله ٔ اعاظم سادات گرگان است که مدتی مدید به منصب ...