اجازه ویرایش برای همه اعضا

غزال

نویسه گردانی: ḠZʼL
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان (اربان) آن را از واژه پهلوىِ کَژال Kajal برداشته معرب نموده و ساخته اند : الغزال .. از آنجا که غزال و آهو نمادى از زنان و دختران است .. تازیان(اربان) این واژه را بر وزن فعال تصور کرده و ریشه ٣حرفى غ.ز.ل را از
آن بیرون کشیده و ساخته اند: غَزَلَ یغزل (عشق بازى کردن با زنان) ، غازل ، مغزول مغازل مغزِل مغزِلة ، غزل (شعر عاشقانه) ، غزلیات ، غزول ، غوازل ، مغازلة ، إغزال ، مُغزِل ، إغتزال ، مغتزل ، تغازل ، تغزّل ، متغزّل ، متغازل ، مِغزال و ...!!!!!!!! همتاى دیگر پارسى
آن این است: آسیک Asik (کردى: کژال ، آهو ، گوزن) ، شوکا Shoka (پارسى: آهوى ایرانى ، کژال ایرانى) ، تیبا Tiba (پهلوى: آهو ، کژال- تازیان این واژه را برداشته معرب نموده و ظبی-الظبی میگویند!!!) آهو Ahu (پهلوى: آهوک)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
غزال . [ غ َ ] (ع اِ) آهوبره که در حرکت و رفتار آمده باشد. یا آهوبره ٔ نوزاده تا که نیک دونده گردد. ج ، غِزلَة، غِزلان . (منتهی الارب ) (آنند...
غزال . [ غ َزْ زا ] (ع ص ) ریسمان فروش . ج ، غزالون . (مهذب الاسماء). ریس فروش . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). غزل فروش . (سمعانی ). ریسمان گر...
غزال . [ غ َ ] (اِخ ) یکی از سه وادی است که میان گریوه ٔ هرشی و جحفه قرار دارد. (از معجم البلدان ). || وادیی است از آن خزاعة. (منتهی ال...
غزال . [ غ َ ] (اِخ ) قریه ای است از اعمال طوس ، از آنجاست حجةالاسلام ابوحامد محمد غزالی ، و گویند غزال ریسمان فروش است و او به فرموده ٔ مادر...
غزال . [ غ َ ] (اِخ ) نام کشتی ابوالعباس معتضد عباسی در جنگ با زنگیان . رجوع به کامل ابن اثیر ج 7 ص 135 شود.
غزال .[ غ َ ] (اِخ ) ابن خالد. یکی از روات قرائت ابن عامر است بواسطه ٔ یحیی بن حارث ذماری . (فهرست ابن الندیم ).
غزال . [ غ َ ] (اِخ ) ابن مالک الغِفاری ، یکی از روات حدیث است ، و ابن قتیبه دو حدیث با واسطه از او آورده است . رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص ...
غزال . [ غ َزْ زا ] (اِخ ) قاص ّ، یکی از قصه گویان است که جاحظ در البیان و التبیین سخنی از وی به نقل از ابوعبدالعزیز آورده است . رجوع به ...
غزال . [ غ َ ] (اِخ ) اندلسی (156 - 250 هَ .ق . =773 - 864م .) یحیی بن حکم ، معروف به غزال . شاعری خوشگو از اهل اندلس بود. در شعر جدی و فکاهی ...
غزال .[ غ َزْ زا ] (اِخ ) فاسی اندلسی (متوفی به سال 1777م ). کنیه ٔ او ابوالعباس و متصدی مخزن محرمانه در «مغرب » بود. او را به سوی کارلوس ...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.