فراز
نویسه گردانی:
FRʼZ
فراز /farāz/ معنی ۱. بالا. ۲. بلندی. ۳. [مقابلِ نشیب] سربالایی: ◻︎ آرزومند کعبه را شرط است / که تحمل کند نشیب و فراز (سعدی۲: ۴۵۸). ۴. [قدیمی] جمع؛ فراهم. ۵. [قدیمی] کنار. ۶. [قدیمی] نزدیک. ۷. (بن مضارع فراختن و فراشتن و فرازیدن) = افراشتن ۸. [مقابلِ بسته] [قدیمی] باز. ۹. [مقابلِ گشوده] [قدیمی] بسته. ◻︎ دیده ز عیب دگران کن فراز / صورت خود بین و در او عیب ساز (نظامی۱: ۶۵). ۱۰. [قدیمی] نزد؛ پیش. Δ در معنای ۸ و ۹ از اضداد است. ⟨ فراز آوردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] ۱. فراهم آوردن؛ گرد کردن. ۲. پیش آوردن: ◻︎ نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز / می خوشبوی فراز آور و بربط بنواز (منوچهری: ۵۱). ⟨ فراز آمدن: (مصدر لازم) [قدیمی] ۱. رسیدن. ۲. نزدیک شدن. ۳. پیش آمدن. ۴. بازآمدن. ۵. پدید شدن: ◻︎ به خسته درگذری صحّتش فراز آید / به مرده درنگری زندگی ز سر گیرد (سعدی۲: ۳۹۸). فرهنگ فارسی عمید
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
فراز. [ ف َ ] (ص ) پهن شده و پخش گردیده . || سرکش ، اعم از مردم نافرمان و اسب سرکش . || بلندشونده و بالارونده . || بلند. (برهان ).- به ف...
1. بلندی، بلندا، اوج، مانند بر فراز آسمان ها
2. گزیده یا بخشی از یک متن، مانند فرازی از نهج البلاغه (در این معنا، این واژه فارسی نیست بلکه همان عبا...
فراز شدن . [ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نزدیک شدن : هر دو سپاه به یکدیگر فراز شدند و یک زمان حرب کردند. (ترجمه ٔ تاریخ طبری ).خسرو گیتی مسعود،...
فراز کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نزدیک کردن . پیش آوردن : دست فراز کردو قبضه ای از خاک برگرفت . (قصص الانبیاء). بهاءالدوله سر به طایع ف...
فراز گشتن . [ ف َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) فراز گردیدن . فراز شدن . فراز آمدن . بسته شدن : چون کشته ببینیم ، دو لب گشته فرازاز جان تهی این قالب ...
گردن فراز. [ گ َ دَ ف َ ] (نف مرکب ) کنایه از متکبر و سرکش . (آنندراج ). سربلند. سرافراز. شریف . منیع : بدین ایستادند و گشتند بازفرستاده و شاه گر...
فراز جُستن یعنی وسواس در رسیدن به جاه و مقام...
فراز جَستَن یعنی پریدن بسوی بالا ... فراز به معنی ' بالا' و در معنی ' گشادی' نیز استفاده شده اس...
بمعنی بستن می آید... مانند "در فراز کنید..." در شعر حافظ که بمعنی در را ببندید می باشد.
نشیب فراز. [ ن ِ / ن َ ف َ ] (اِ مرکب ) پست و بلند و زیر و زبر و بالا وپست و بلندی های روزگار و سود و زیان و منفعت و ضرر هر کاری . (ناظم الاطبا...
فراز کشیدن . [ ف َ ک َ / ک ِ دَ ](مص مرکب ) پیش کشیدن . به سوی خود کشیدن : چو من فراز کشیدم به خویشتن لب اودل حسود ز غم خویشتن فراز کشید. ...