غیر
نویسه گردانی:
ḠYR
غیر /qeyr/ معنی ۱. [جمع: اغیار] دیگر. ۲. کس دیگر؛ بیگانه. ۳. ادات سلب؛ نا (در ترکیب با کلمۀ دیگر): غیرارادی، غیرجایز، غیرخالص، غیررسمی، غیرطبیعی، غیرعادی، غیرعمد، غیرلازم، غیرمٲ کول، غیرمتعظ، غیرمسئول، غیرملفوظ، غیرممکن. ⟨ غیرِ: (حرف اضافه) جز؛ بهجز. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. جز، سوا، مگر ۲. دیگر، سایر ۳. اجنبی، بیگانه ۴. غریبه، ناآشنا ۵. دگرگون، دیگرگون، متفاوت، مختلف، نامشابه ≠ آشنا، خودی
واژه های همانند
۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
آن است که پژوهشگر، مطلب یا مطالب منبعی را در پژوهش با زبان خود بنویسد نه آن گونه که در آن کتاب یا مقاله آمده است؛ در واقع، نه با زبان نویسنده. به کار ...
قیر. (معرب ، اِ) ۞ جسم جامد غیرمتبلور سیاه رنگی که سطح شکستگی آن مانندشیشه ناصاف است. مادهای است سیاه رنگ و خمیری شکل که در عایقکاری رطوبت و ساخت آس...
قیر. [ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص )تیرانداز ماهر و زیرک و حاذق در آن . (منتهی الارب ).
قیر. (معرب ، اِ) ۞ جسم جامد غیرمتبلور سیاه رنگی که سطح شکستگی آن مانندشیشه ناصاف است و در اماکن نفتی قدیمی یافت میشود. ترکیب قیر همان ...
قیر. (اِخ ) شهری کوچک است [ از فارس ] و از آب زکان که از کوه دیه خسرویه بر میخیزد مشروب میشود. (نزهةالقلوب ؛ مقاله ٔ سوم ص 118، 217).
قیر. (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش قیر و کارزین شهرستان فیروزآباد است و آب مشروب آن و آب زراعت اطراف از چشمه و دورشته قنات تأمین میشود. سکنه...
حجر قیر. [ ح َ ج َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگی سیاه است برنگ قیر بزمین مغرب بود. (نزهة القلوب ).
چشمه ٔ قیر. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب . (آنندراج ). شب تاریک . (مجموعه ٔ مترادفات ص 222). و رجوع به چشمه...
دریای قیر. [ دَرْ ی ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از شب تاریک است . (برهان ) (آنندراج ). تاریکی شب . (ناظم الاطباء). || دوات پرسیاهی . (برهان ) (آنندرا...