حجاز
نویسه گردانی:
ḤJAZ
حجاز /hejāz/ ۱. گوشهای در دستگاه شور. ۲. [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی؛ حجازی؛ حجیز. فرهنگ فارسی عمید ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ حجاز یا حجازی یکی از مقامهای موسیقی است. حجاز در موسیقی قدیم ایران جزء دوازده مقام اصلی بودهاست.[۱] در موسیقی ترکی هم حجاز جزء مقامهای سیزدهگانهٔ اصلی است[۲] و در موسیقی عربی هم حجاز جزء نه خانوادهٔ اصلی مقامها شمرده میشود.[۳] نویسندهٔ رسالهٔ کنز التحف در این رساله گفته که بهتر است این مقام را در مجلس عوامالناس نواخت. در همین رساله از قول ابن سینا گفته میشود که بهترین زمان برای نواختن این مقام، بینالصلوتین است که البته پورجوادی انتساب این جملات به ابن سینا را رد میکند.[۴] همچنین در کنز التحف گفته شده که صفیالدین ارموی، این مقام را مقام فروتنی (شدّ التواضع) میدانستهاست.[۵] محتویات ۱ موسیقی ایران ۲ موسیقی ترکی ۳ پانویس ۴ منابع موسیقی ایران در گذشته، در اینکه حجاز جزء مقامهای اصلی است یا جزء شعباتِ مقامهایِ اصلی، اختلاف نظر بودهاست اما پس از اینکه صفیالدین ارموی مقام حجاز را جزء مقامهای اصلی قرار داد، دیگران نیز از این روش ارموی پیروی کردند و این سنت را ادامه دادند.[۶] هماکنون در موسیقی دستگاهی ایران، گوشهای با نام حجاز در آواز ابوعطا وجود دارد، که از مهمترین گوشههای این آواز است و میتوان آن را اوج نیز نامید.[۷] درجات مقام حجاز بر اساس رسالهٔ شرفیهٔ صفیالدین ارموی[۸] موسیقی ترکی در موسیقی ترکی حجاز هم نام یک گام است و هم نام یک دانگ. گام حجاز، از ترکیب یک دانگ حجاز با یک دانگ راست به دست میآید.[۹] درجات گام حجاز بر اساس تعریف ارائه شده توسط حسین سعدالدین آرل[۱۰] پانویس فخرالدینی، تحلیل ردیف موسیقی ایران، ۴۶. Signell, Makam, p. 33. "Arabic Maqams". Maqam World. Archived from the original on 23 December 2016. Retrieved 2016-12-31. پورجوادی، رسالهٔ محمد نیشابوری، ۳۵. فخرالدینی، تحلیل ردیف موسیقی ایران، ۱۱۰ و ۱۱۱. پورجوادی، رسالهٔ محمد نیشابوری، ۵۱ و ۵۲. دورینگ، ردیف میرزا عبدالله، ۳۹. فخرالدینی، تحلیل ردیف موسیقی ایران، ۴۷. Signell, Makam, p. 36. Signell, Makam, p. 33. منابع فخرالدینی، فرهاد (۱۳۹۲). تجزیه و تحلیل و شرح ردیف موسیقی ایران. تهران: نشر معین. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۱۶۵-۰۹۸-۰. پورجوادی، امیرحسین (۱۳۷۴). «رساله موسیقی محمد بن محمود بن محمد نیشابوری». معارف. نورمگز (۳۴ و ۳۵): ۳۲–۷۰. دریافتشده در ۲ ژانویه ۲۰۱۷. دورینگ، ژان (۱۳۸۹). ردیف میرزاعبدالله برای تار و سهتار به روایت نورعلی برومند. تهران: موسسسه فرهنگی هنری ماهور. شابک ۹۷۹-۰-۸۰۲۶۰۴-۲۱-۶. Signell, Karl L (2008). Makam: Modal Practice In Turkish Art Music. Seattle, WA: Usul Editions. ISBN 978-0-9760455-1-9. نبو موسیقی سنتی ایرانی دستگاهها شور • همایون • سهگاه • چهارگاه • راستپنجگاه • نوا • ماهور آوازها آواز ابوعطا • آواز دشتی • آواز افشاری • آواز بیات ترک (بیات زند) • آواز بیات اصفهان • آواز بیات کرد • آواز شوشتری (در برخی منابع) مقامها عشاق • نوا • بوسلیک • راست • عراق • اصفهان • زیرافکند • بزرگ • زنگوله • رهاوی • حسینی • حجاز ردیفها ردیف میرزا عبدالله • ردیف آقا حسینقلی • ردیف موسی معروفی گوشهها بستهنگار • حجاز • حزین • داد • دلکش • شکسته • دیلمان • کرشمه • دوگاه • حصار تئوری موسیقی ادوار • تحول مقام به دستگاه • نت آغاز • نت شاهد • نت ایست • نت متغیر • فرود • فواصل فرمها پیشدرآمد • رنگ • تصنیف • چهارمضراب • آوازی • مرکبنوازی ردهها: موسیقی ایرانیردیف موسیقی سنتی ایرانی این صفحه آخرینبار در ۳ اکتبر ۲۰۱۹ ساعت ۰۱:۱۶ ویرایش شدهاست.
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حجاز. [ ح ِ ] (ع اِ) هرچه بدان میان بندند وقت برچیدن دامن . (منتهی الارب ). || ریسمانی که بپای و کمر شتر بندند تا علاج زخم او کرده شود....
حجاز. [ ح ِ ] ۞ (اِخ ) سرزمین معروف . مکة و مدینة و طائف و روستاهای آنها. و از آنروی بدین ناحیت حجاز گویند که حاجز و فاصل و حائل است میان ...
حجاز. [ ح ِ ] (اِخ ) نام پرده ای از دوازده پرده ٔ موسیقی . یکی از دوازده مقام موسیقی .و گفته اند که آن از زنگوله خیزد. نام پرده ٔ سرود و به ...
حجاز. [ ح ِ ] (اِخ ) ابن المر. چنانکه در حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 140 آمده است . رجوع به حجازبن ابجر شود.
قسمتی از مکانی که افرادی شکم گنده ساکن دارد .
امل حجاز. [ ] (اِخ ) دهی است از شهرستان اهواز با طول جغرافیایی 48 درجه و 30 دقیقه ، و عرض جغرافیایی 30 درجه و 49 دقیقه . (از فرهنگ آبادیه...
راست حجاز. [ ح ِ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح موسیقی پرده ٔ حجاز. دایره ٔ حجاز. هدایت آرد: راست قدیماً پرده (دایره ) بوده است مانندراست پنجگاه و غی...
زبیدحجاز. [ زُ ب َ دِ ح ِ ] (اِخ ) زبید اکبر، شاخه ای از زبید (بطنی از قبیله ٔ مذحج ). (از صبح الاعشی قلقشندی ج 1 ص 327). رجوع به زبید و زبید...
بادیه ٔ حجاز. [ ی َ / ی ِ ی ِ ح ِ ] (اِخ ) بیابانی بحجاز. رجوع به حبیب السیر چ قدیم طهران ج 2 جزو 4 ص 193 شود.