گپ
نویسه گردانی:
GP
گپ /gap/ معنی حرف؛ سخن؛ کلمه. ⟨ گپ زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] حرف زدن؛ سخن گفتن: ◻︎ هرکجا زلف ایازی دید خواهی در جهان/ عشق بر محمود بینی و گپ زدن بر عنصری (سنائی۲: ۳۱۹). فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد تکلم، حرف، سخن، گفتگو، محاوره دیکشنری انگلیسی ترکی عربی causerie, chitchat, gab, small talk
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
گپ . [ گ َ ] (اِ) گب در خراسان و زبان لری بمعنی سخن است . (فرهنگ نظام ). کردی گب ۞ (سخن ، گفتگو)، اشکاشمی گپ ۞ ، یودغا گپ ده ۞ (مکالم...
گپ . [ گ ُ ] (اِ) اندرون رخ بود. عبداﷲ عارض گوید : روان گشته دائم دو چیز از جهان شدز دو چشم کوری ز دو گپ لالی ۞ .(فرهنگ اسدی ص 28).
گپ . [ گ ِ ] (اِخ ) ۞ زنبوران . کمدی آریستفان ۞ که در حدود22 ق .م . در آتن نمایش داده شده و راسین از آن تقلیدو پیروی کرده است . مصنف د...
گ با فتحه و پ با ساکن. با مصدر گپیدن، به معنی (صحبت کردن، حرف زدن و گفتگو) می باشد، در زبان عامه با مصدر مرکب( گپ زدن) بکار برده می شود.
گپ در سنسکریت جپ jap و به معنی گفتن است و چنین صرف می شود: جپامی japAmi گپ می زنم، جپسی japasi گپ می زنی، جپتی japati گپ می زند. *** فانکو آدینات 0916...
ده گپ . [ دِه ْ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . واقع در 40هزارگزی جنوب خاوری فهلیان . سکنه ٔ ...
دول گپ . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هویان بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. واقع در 38هزارگزی باخترماسور دارای 300 تن سکنه است . آب آن ...
گپ شپ . [ گ َ ش َ ] (اِ)سخن بیهوده و بی معنی و سخن لاطایل . (ناظم الاطباء).
گپ شیر. [ گ َ ] (اِ مرکب ) ۞ شیرخشت . (درختان جنگلی تألیف حبیب اﷲ ثابتی ص 208).
شول گپ . [ گ َ ] (اِخ ) نام قصبه ٔ گناوه است به فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).