نقص
نویسه گردانی:
NQṢ
نقص: نبود چیزی که بودنش ضروری یا دلخواه است، ناکافی بودن چیزی در سنجش با آن چه دلخواه است، کمبود چیزی که با بودنش آن چه دلخواه است کامل می شود. (https://www.cnrtl.fr/definition/défaut). همتای پارسی این واژه ی عربی، به جز کمبود، اینهاست: کمیک kamik (پهلوی)، چیدرا cidrA (سنسکریت)، کیماس kimAs (کردی). عیب: نقطه ضعف، خرابی در چیزی. (le petit Robert 1) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آک Ak (پهلوی)، آیوک Ayuk (پهلوی: Ahuk)، جیمان jimAn (سغدی: yimAn)، **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
نقص . [ ن َ ] (ع اِمص ، اِ) کمی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). کمی در دین و عقل و جز آن ۞ . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ا...
نقص . [ ن ُق ْ ق َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناقص . (المنجد). رجوع به ناقص شود.
دون و نقص واژه هایی اربی می باشند و پارسی جایگزین اینهاست:
آفْت ãft (پهلوی)
فریوت faryut (پهلوی: فْریوت fra-yut)
ویسپو vispu (اوستایی)
نغص . [ ن َ ] (ع مص ) مانع شدن نصیب کسی را از آب و بین شتر او و آب حایل گشتن و شتر او را از آشامیدن مانع شدن . (از اقرب الموارد) (از متن ال...
نغص . [ ن َ غ َ ] (ع مص ) به تمام مراد خود نرسیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).تمام ناشدن مراد کسی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || ...
نغص . [ ن َ غ ِ ] (ع ص ) شراب نغص ؛ شراب که بر خورندگان بریده گردد پیش ازآنکه سیراب شوند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
نقث . [ ن َ ] (ع مص ) شتابی کردن .(از منتهی الارب ) (آنندراج ). شتابی کردن در رفتار و کار. (از ناظم الاطباء). در راه رفتن یا در کار شتاب کردن...
نقس . [ ن َ ] (ع اِ) عیب . فسوس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عیب و سخریه . (متن اللغة). || گر. خارش . (منتهی الارب ) (آنندراج )...
نقس . [ ن َ ق ِ ] (ع ص ) که عیب کند مردم را و لقب نهد بر ایشان . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
نقس . [ ن ُ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ نَقْس . رجوع به نَقس شود. || ج ِ ناقوس . رجوع به ناقوس شود.