اجازه ویرایش برای همه اعضا

صلیب

نویسه گردانی: ṢLYB
صلیب: این واژه از واژه ی آرامی چَلیپا ساخته شده که دکتر معین در پانویس برهان قاطع آورده است. پس چلیپا پارسی نیست؛ زیرا در سغدی پتچنگ patcang، پتشنک patshang، پچنگ pacang و در پهلوی ترگن targon و در اوستایی تره tare بوده است؛ و در ارمنی خاج گویند. شاید علت این که برخی فرهنگ نویسان چلیپا را پارسی دانسته اند، واژه ی سغدی چلیبه caliba باشد که آن هم از همان آرامی چلیپاست. فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
صلیب . [ ص َ ] (ع اِ) چوبی است که ترسایان در زنار بندند و به فارسی آنرا چلیپا گویند و نوشته اند که این معرب چلیپ است . وجهش آنکه چون عیس...
صلیب . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) سخت . (از اقرب الموارد). محکم . (منتهی الارب ). || خالص نسب . || چربی : استخراج صلیب العظام . (اقرب الموارد). چربش...
صلیب . [ ص َ ] (اِخ ) چهارستاره اند که در قرب نسر واقع شده . (غیاث اللغات ). صورت یازدهم از صور نوزده گانه ٔ شمالی فلکی قدما که آنرا دلفین ۞...
صلیب . [ ص َ ] (اِخ ) خط چهارگوشه که از تقاطع خط محور و معدل النهار در فلک عندالذهن فرض کرده میشود. (غیاث اللغات ). شکلی که از تقاطع خط محور ...
صلیب . [ ص ُ ل َ ] (اِخ ) کوهی است نزد کاظمه و با وقعه ای از وقایع عرب مربوط است . (معجم البلدان ).
عودصلیب . [ دِ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فاوانیا. عودالصلیب . رجوع به عودالصلیب شود : نیاز را بکف و کلک تو علاج کنندچنانکه عارضه ٔ صرع ر...
صلیب پرست . [ ص َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) چلیپاپرست . خاج پرست . ترسا. نصرانی . مسیحی . عیسوی . رجوع به صلیب شود.
صلیب سرخ . [ ص َ ب ِ س ُ ] (اِخ ) رجوع به صلیب احمر شود.
صلیب عیسی . [ ص َ ب ِ سا ] (اِخ ) رجوع به صلیب شود.
صلیب احمر. [ ص َ ب ِ اَ م َ ] (اِخ )صلیب سرخ . نام مؤسسه ٔ بین المللی است که بمنظور کمک های عمومی در مواقع لازم به کشورها و نواحیی که دچا...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.