ناهار
نویسه گردانی:
NAHAR
این واژه در زبان سُغدی به معنی ناشتا، غذا نخورده می باشد و از پیشوند سنسکریت نا (نه) و فعل سنسکریت آهار به معنی خوراندن و خوردن ساخته شده است؛ ولی صدها سال است که ایرانیان ناهار را به این معنی به کار نمی برند و به معنی خوراکی است که در نیمروز می خورند. در اوستایی به ناهار سوئیریه suirya و در پهلوی سور می گفتند که هیچ شباهتی با ناهار ندارند. پس تنها واژه ای که این معنی را می رساند، و شباهت با آن هم دارد، واژه ی سنسکریت پَرناهاره parnāhāra به معنی گیاهخواری است؛ یعنی نیاکان ما در نیمروز خوراکی می خوردند که گیاهی بوده است (نه گوشت و تخم مرغ و لبنیات). ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ناهار. (ص ) (از: نا، پیشوند نفی و سلب + آهار) لفظاً یعنی بی خورش . بی آش . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || شخصی که از بامداد باز چیزی نخ...
ناهار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناهار خوردن . طعام خوردن به نیمروز : در دکان چلوی با وی ناهار کنم .ایرج .
ناهار کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) آماده و حاضر کردن غذا.
ناهار خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) ناهار شکستن . صبحانه خوردن . به ناشتا خوردن . || روزه گشادن . روزه بازکردن . افطار کردن . || در ...
ناهار شکستن . [ ش ِ ک َت َ ] (مص مرکب ) رفع گرسنگی کردن با خوردن : و ترا [ گربه ] با خویشتن آشنائی نمی بینم جز آنکه به خوردن من [ موش ] ن...
باده ٔ ناهار. [ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از امر ناگوار، چه خوردن شراب در خلو معده مضر است . ملا شانی تکلو : سیر آمدند مدعیان...