کر
نویسه گردانی:
KR
kor که در کردی، لری و لکی به معنی پسر است، در سنسکریت کور kur بوده به معنی کننده، انجام دهنده. ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
اسپی کر. در زبان مازندرانی قدیم، که امروزه در منطقه میگون (شمیرانات) رواج دارد، به معنی «کوه سفید» است.
برای مقایسه، رجوع شود به واژه های «اسپی کوه...
یک گروه کُر[و ۱]، کُرال[ی ۱] یا گروه همسرایان[و ۲]، گروهی موسیقیایی متشکل از خوانندگان است. البته باید در نظر داشت موسیقی کرال، به قطعاتی گفته میشود...
سایه کر. [ ی َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاه واقع در 32 هزارگزی شمال باختری سنقر و 3 هزارگزی هفت آ...
کر دادن . [ ک ُ دَ ] (مص مرکب ) در آب کر تطهیر کردن . شستن متنجسی با آب کر. (یادداشت مؤلف ).
کار و کر. [ رُ ک َ ] (اِ مرکب ) در نسخه ٔ حسین وفائی به معنی مراد و تولا و پشت وپناه است . (جهانگیری ). پشت و پناه و مراد و مقصود باشد ۞ . (بر...
کور و کر. [ رُ ک َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) آن که دیدن و شنیدن نتواند: محارم شاه باید کور و کر باشند یعنی ابراز اسرار شاه نکنند. مثل کسانی...
کر کشیدن . [ ک ُ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) یک کر آب را بر زمین نجس شده ریختن و تطهیر کردن آن را. شستن جایی با کرهای آب چون صحن مسجدی یا...
کر نشستن . [ ک ُ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، انکار کردن مال کسی که نزد او به امانت یا دین بوده است . مالی را به وام گرفتن و...
گوندی کر. [ گُن ْ ک ِ ] (اِخ ) ۞ نخستین پادشاه بورگُنْی ۞ است که ناحیه ٔ رن ۞ ، ژنو و وین ۞ را تا لیون در تحت حکومت خود درآورد و با رو...
کام و کر. [ م ُ ک َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) مراد و هوی . از اتباع و کر بمعنی مراد و مقصود است . (یادداشت مؤلف ) : کار بی علم کام و کر ندهدتخم ...