تسبیح
نویسه گردانی:
TSBYḤ
1ـ ابزاری که برای بر شمردن ویژگی ها و توانایی های خدا نزد خویش به کار می رود، ابزاری برای ذکر گفتن. همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: زیز zayaz (پهلوی: zay: ابزار ؛ yaz ستایش) 2ـ بر شمردن ویژگی ها (صفات) و توانایی های خدا نزد خویش). تفاوتش با حمد این است که حمد بر شمردن ویژگی ها و توانایی های خدا نزد دیگران است. (Le Petit Robert 1) همتای پارسی تسبیح، این است: آفراه ãfrāh (پهلوی) فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تسبیح گویان . [ ت َ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال تسبیح گفتن : بر زمین الحمدللّه خون حیوان بسته نقش بر هوا تسبیح گویان جان حیوان آمده . خا...
تسبیح ثریا. [ ت َ ح ِ ث ُ رَ ی یا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از پروین . عقد ثریا : بشکنند از قدح مه تن گردون زنهارکه بدست همه تسبیح ...
تسبیح کردن . [ ت َ ک َدَ ] (مص مرکب ) خدا را به پاکی یاد کردن . صلات و ذکرو تحمید و تقدیس کردن خدا. تنزیه کردن : تسبیح می کنندش پیوسته در ز...
تسبیح گفتن . [ ت َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) تأویب . عبادت خدا. نام خدا را به پاکی بر زبان آوردن : یارب بدست او که قمر زد دو نیم شدتسبیح گفت ...
تسبیح سلیمان . [ ت َ ح ِ س ُ ل َ / ل ِ ی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ذکر و اوراد و مناجات حضرت سلیمان .سرودهای حضرت سلیمان . (از قاموس مقدس ) :...
تصبیح . [ ت َ ] (ع مص ) بامداد نزدیک کسی آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). بامداد آمدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آم...
تثبیة. [ ت َ ب ِ ی َ ] (ع مص ) گردآوردن . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || در زندگانی کسی [ را ] درود و ثنا گفتن . ...