اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۷ ثانیه
علی کندی . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق ، بخش قره آغاج ، شهرستان مراغه . دارای 116 تن سکنه . آب آن از چشمه سارها تأمین م...
علی کندی . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه . این ده مشهور به علوکندی است . رجوع به علوکندی شود. (از فره...
علی کوری .[ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زبرخان ، بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. واقع در 15هزارگزی شمال قدمگاه . ودارای 256 تن سکنه . آب آن ...
علی مرده . [ ع َ م ُ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیلکوه ، بخش دیوان دره ، شهرستان سنندج . دارای 130 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین میشود....
علی مشد. [ ع َ ی ِ م ُ ش ِدد ] (اِخ ) ابن عمربن قزل بن جلال ترکمانی . مشهور به مشد و ملقب به سیف الدین و مکنی به ابوالحسن . شاعر و از امراء...
علی مری . [ ع َ ی ِ م ُرْ ری ] (اِخ ) ابن عبدالقادربن سوده ٔ مری . مکنی به ابوالحسن . شاعر متوفی در سال 1333 هَ. ق . او را دیوان شعری است . ...
علی عوض . [ ع َ ی ِ ع ِ وَ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی عوض مزیدی اسدی حلی . فقیه و مورخ و ادیب و شاعر اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم ...
علی غزی . [ ع َ ی ِ غ َزْ زی ] (اِخ ) ابن خلف بن خلیل بن عطأاﷲ غزی شافعی . ملقب به علاءالدین . وی محدث و مورخ و فقیه بود در سال 712 هَ ....
علی غزی . [ ع َ ی ِ غ َزْ زی ] (اِخ ) ابن سالم بن عبدالناصر غزی شافعی . وی ادیب بود و در نظم سخن نیز دست داشت در قدس تحصیل کرد، و در سال ...
علی غزی . [ ع َ ی ِ غ َزْ زی ] (اِخ ) ابن عثمان غزی دمشقی حنفی . ملقب به شرف الدین . وی فقیه بود و در سال 799هَ . ق . درگذشت . او راست : 1-...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.