گفتگو درباره واژه گزارش تخلف امدن نویسه گردانی: ʼMDN امدن . [ اِ دِ ] (اِخ ) ۞ شهری است در آلمان در ایالت هانور ۞ . رجوع به لاروس بزرگ شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه واژه معنی فرمان آمدن فرمان آمدن . [ ف َ م َ دَ ] (مص مرکب ) رسیدن فرمان و حکم . امر شدن : فرمان آمد که یا میکائیل بر زمین رو. (قصص الانبیاء).باز فرمان آید از سا... کوتاه آمدن کوتاه آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) کوتاه شدن . قصیر گشتن . (فرهنگ فارسی معین ). ورجوع به کوتاه شدن شود. || مختصر کردن کلام خاصه در جدال .... کودک آمدن کودک آمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) زاییده شدن کودک . متولد شدن کودک : که از دخترپهلوان سپاه یکی کودک آمد چو تابنده ماه . فردوسی .چو نه م... فروتر آمدن فروتر آمدن . [ ف ُ ت َ م َ دَ ] (مص مرکب ) پائین تر آمدن . رجوع به فروتر شود. || نزدیک شدن : ای شیخ ! فروتر آی که سخن توفهم نمی کنم . (تذک... فزون آمدن فزون آمدن . [ ف ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) زیاد شدن . بسیار شدن . بیشی یافتن . (یادداشت بخط مؤلف ). فسوس آمدن فسوس آمدن . [ ف ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) حیف آمدن . دریغ داشتن از کاری : بجز بر آن صنمم عاشقی فسوس آیدکه جزبر آن رخ او عاشقی کیوس آید (کذا).... فیروز آمدن فیروز آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) پیروز آمدن . (فرهنگ فارسی معین ). پیروز شدن . رجوع به فیروز شدن و فیروز گشتن شود. درنگ آمدن درنگ آمدن . [ دِ رَ م َ دَ ] (مص مرکب ) تأخیر کردن : ز کارش نیامد زمانی درنگ چنین باشد آن کو بود مرد جنگ . فردوسی . || ماندن . اقامت کردن . ... درون آمدن درون آمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) داخل شدن . وارد گشتن : خاصترین محرم آن در شدم گفت درون آی درون تر شدم . نظامی .یا از در عاشقان درون آی... دستور آمدن دستور آمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) فرمان رسیدن : چو دستور آمد به دستور شاه که گیرد دواسپه سوی روم راه .نظامی . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ صفحه ۱۸ از ۲۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود