گفتگو درباره واژه گزارش تخلف امدن نویسه گردانی: ʼMDN امدن . [ اِ دِ ] (اِخ ) ۞ شهری است در آلمان در ایالت هانور ۞ . رجوع به لاروس بزرگ شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه واژه معنی در سر آمدن در سر آمدن . [ دَس َ م َ دَ ] (مص مرکب ) از سر به زمین افتادن . لغزیدن بطرف زمین . در اصطلاح امروز، سکندری رفتن . (فرهنگ لغات و اصطلاحات مثنو... به هم آمدن _ در صورتی که معادل "هم آمدن" باشد، به معنی بسته شدن زخم و جوش خوردن بریدگی و امثال آن است. _به هم آمدن دو یا چند چیز یا انسان ،به معنی هماهن... نوبت آمدن نوبت آمدن . [ ن َ / نُو ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) نوبت رسیدن : درطبع جهان اگر وفائی بودی نوبت به تو خود نیامدی از دگران . خیام .- نوبت ِ... آم... فرادست آمدن فرادست آمدن. پیش آمدن. به چنگ آمدن : مراد آن به که دیر آید فرا دست که هرکس زودخور شد زود شد مست. نظامی. و رجوع به فرادست در ردیف خود شود. علی باقری. ف... ناپسند آمدن ناپسند آمدن . [ پ َ س َ م َ دَ ] (مص مرکب ) پسند نیامدن . پسند نکردن . زشت شمردن . نکوهیده داشتن . روا نداشتن . مکروه دانستن . منکر داشتن . نپسندی... ناخوش آمدن ناخوش آمدن . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ دَ ] (مص مرکب ) پسند نکردن . (ناظم الاطباء). خوش نیامدن . بد آمدن . خوش نداشتن . نپسندیدن . استبشاع . اعتناف .ن... نگون آمدن نگون آمدن . [ ن ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) نگون شدن . رجوع به نگون و نگون شدن شود : همه سنگ مرجان شد و خاک خون بسی سروران را سر آمد نگون . فر... گذاره آمدن گذاره آمدن . [ گ ُ رَ / رِ م َ دَ ] (مص مرکب ) عبور کردن . رد شدن . گذشتن : از لب آب جیحون گذاره آمدند و خراسان بگرفتند. (تاریخ سیستان ). گردن آمدن گردن آمدن . [ گ َ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) با حرکت گردن دلال و غنج کردن . گرفتار آمدن گرفتار آمدن . [ گ ِ رِ م َ دَ ] (مص مرکب ) اسیر شدن . مبتلا شدن . گیر افتادن : چنین بود ماهوی را رای و راه که آید بدانسان گرفتار شاه . فردوسی .گ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ صفحه ۱۶ از ۲۸ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود