اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باد

نویسه گردانی: BAD
باد. (پسوند) مزید مؤخر امکنه : زیرباد. برباد. مجیرباد. دین باد. زیادباد. سایرباد. ابرقان باد. || مزید مؤخر اسماء و آن همان بد (پهلوی پت ) است : آذرباد [ نام موبد ] . گل باد :
سپهبد گزین کرد گلباد را
چوگرسیوز و جهن و پولاد را.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
باد در سر بودن . [ دَرْ س َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه ازمغرور و متکبر بودن . (آنندراج ). رجوع به باد در زیردامن داشتن و باد در کلاه بودن و باد در ...
باد در سر داشتن . [ دَرْ س َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از غرور و تکبر داشتن باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به باد در زیر دامن داشتن ...
باد بمشت داشتن . [ ب ِ م ُ ت َ ] (مص مرکب ) رنج و کوشش کسی هدر رفتن . رجوع به باد شود.
گره بر باد زدن . [ گ ِ رِه ْ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) گره بر باد کنایه از بی اعتباری دنیا باشد، چه هرگاه گویند گره بر باد مزن ، مراد این باشد ک...
«بهاران خجسته باد» نام سرودی انقلابی و امیدبخش و جزو نخستین و از مشهورترین سرودهایی هست که پس از انقلاب ۱۳۵۷ و سقوط نظام شاهنشاهی(حکومت پهلوی)، در گرا...
باد بمشت پیمودن . [ ب ِ م ُ پ َ / پ ِ دَ ] (مص مرکب ) کوشش بیفایده و امر لغو کردن . (آنندراج ). رجوع به باد شود.
باد در سر افکندن . [ دَرْ س َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مغرور و متکبر بودن . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 256). رجوع به باد در زیر دامن...
باد در قفس بودن . [ دَرْ ق َ ف َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به باد در قفص بودن و باد شود.
باد در قفص بودن . [ دَرْ ق َ ف َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از امر محال بودن باشد : چو باد در قفص انگار کار دولت خصم از آنکه دیر نپاید چو آب در غر...
باد در کف داشتن . [ دَرْ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از بی ماحصلی و مفلسی و تهی دستی باشد. (برهان ). رجوع به باددرکف شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.