بازی
نویسه گردانی:
BAZY
بازی . (اِخ ) حسین بن عمربن نصر بازی موصلی ، مکنی به ابو عبداﷲ، نسبت وی بجد اعلای او و از باز قریه ٔ نزدیک مرو است . وی از شهدة و پدرش عمر حدیث کرد و ببغداد رفت و آنگاه به حلب شد. وی بسال 552 هَ . ق . در موصل متولد شد و در همان شهر بسال 622 هَ . ق . در گذشت . (از تاج العروس ).
واژه های همانند
۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
خیمه شب بازی . [ خ َ / خ ِ م َ / م ِ ش َ ] (اِ مرکب ) نوعی نمایش است که در آن عروسکهایی بشکل های مختلف می سازند و بروی صحنه می آورند و آن ع...
سرقایمک بازی . [ س َ ی ِ م َ ] (اِ مرکب ) نوعی ازبازی کودکان که یکی چشم بندد و دیگران مخفی شوند.
کمیسیون بازی . [ ک ُ یُن ْ ] (حامص مرکب ) تشکیل کمیسیونهای متعدد و بی نتیجه برای حل مشکلی . (فرهنگ فارسی معین ).
بازی بانگیز. [ ی ِ ب ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت از بازیی که نزدیک باشد به بردن . (آنندراج ). بازیی که بنفع حریفی در شرف پایان یاف...
بادبادک بازی . [ دَک ْ ](حامص مرکب ) بازی با بادبادک . بهوا کردن بادبادک .
بازی شیطانی . [ ی ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) احتلام . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
انجام دادن ژانگولر. شعبده کردن. اجرای تردستی. شعبدهبازی کردن
چاله حوض بازی . [ ل َ / ل ِ ح َ / حُو ] (حامص مرکب ) شناگری در چاله حوض . شنا کردن در حوض های بزرگ و خزینه های مخصوص اینکار. درون چاله حوض رف...