اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بازی

نویسه گردانی: BAZY
بازی . (اِخ ) حسین بن عمربن نصر بازی موصلی ، مکنی به ابو عبداﷲ، نسبت وی بجد اعلای او و از باز قریه ٔ نزدیک مرو است . وی از شهدة و پدرش عمر حدیث کرد و ببغداد رفت و آنگاه به حلب شد. وی بسال 552 هَ . ق . در موصل متولد شد و در همان شهر بسال 622 هَ . ق . در گذشت . (از تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۲ ثانیه
لوطی بازی . (حامص مرکب )کار لوطی . عمل لوطی . عملی سبکسرانه .- لوطی بازی درآوردن ؛ کار لوطیان کردن . چون لوطیان رفتار کردن .
مرده بازی . [ م ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) تقلید از حالت مرده .- مرده بازی درآوردن ؛ خود را به مردگی زدن . خود را به مردن زدن . مردگی نمودن به...
مهره بازی . [ م ُ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) عمل مهره باز. || حیله گری . (آنندراج ). فریب و مکر و حیله بازی .(ناظم الاطباء). شعبده . شعوذه . چشم بند...
یارم بازی . [ رُ ] (حامص مرکب ) شارلاتانی . تقلب . بدذاتی . بدجنسی .
از پشت خنجر زدن-نامردی کردن
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نیزه بازی . [ ن َ / ن ِ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) مشق و اعمال ورزشی و لشکری با نیزه . نوعی ورزش برای آموختن اعمال نیزه . (یادداشت مؤلف ). عمل...
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۲۲ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.