گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بالا نویسه گردانی: BALA بالا. (اِ) مأخوذ از سانسکریت ، گیاه معطر. (ناظم الاطباء) : هر گل بالا که دهد بوستان بیشتری هست به هندوستان . امیرخسرو (از رشیدی ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۹ ثانیه واژه معنی بالا بالا. (ق ،اِ) فراز. (فرهنگ اسدی ). مقابل نشیب . بر. (هفت قلزم ) (آنندراج ). معال . (منتهی الارب ). زبر. (برهان قاطع)(انجمن آرای ناصری ). فوق . ... بالا بالا. (اِ) اسب جنیبت . (برهان قاطع) (اسدی ). اسب کوتل . (هفت قلزم ). پالا. پالاده . اسب یدک . (فرهنگ شعوری ). اسب کوتل . (غیاث اللغات ) (ولف )... بالا بالا. (اِخ ) از قرای مرو است و عجم آنرا کوالا نامند. (مرآت البلدان ج 1 ص 161) (مراصد الاطلاع ). بالا بالا. (اِخ ) نام قصبه ایست در ولایت آنقره و در جنوب غربی آنقره واقع شده است . معادن سنگ مرمر آن ناحیه مشهور است . (از قاموس الاعلام ترکی ... بالا بالا بالا بالا. (ق مرکب ) بسیار بالا. در تداول عام ، بالاترین قسمت از صدر مجلس : فلان بالابالاها می نشیند؛صدر مجلس می گزیند. || طبقات برتر. خواص .... بالاقلعه ٔ بالا بالاقلعه ٔ بالا. [ ق َ ع َی ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش جالق که بر کنار راه فرعی جالق به سراوان واقع است . ناحیه ایست کوهستانی و گرمسیر و دا... هم بالا هم بالا. [هََ ] (ص مرکب ) هم قد. (یادداشت مؤلف ) : کنیزی را که هم بالای او بودبه حسن و چابکی همتای اوبود. نظامی .چو قد ویس بت پیکرچنان شدک... نجف بالا نجف بالا. [ ن َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سملقان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد، در 30 هزارگزی جنوب غربی مانه و 2 هزارگزی شمال راه بجنورد... نخل بالا نخل بالا. [ ن َ ] (ص مرکب ) که قد او در رسایی چون نخل بود. مستقیم اندام . تناور. بلندقد. بالابلند : سر زنگی نخل بالا فتادچو زنگی که از نخل خر... کوه بالا کوه بالا. (اِ مرکب ) به ارتفاع کوه . به بلندی کوه : ببخشید چندانش از گونه گون شده توده یک کوه بالافزون .اسدی . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۴۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود