اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بردن

نویسه گردانی: BRDN
بردن . [ ب ِ دَ ] (اِ) تندی و تیزی رفتار. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ) :
گهی با خاک همخانه گهی با باد هم پیشه
گهی با چرخ هم زانو گهی با بحر هم بردن ۞ .

عبدالواسع جبلی .


|| اسب جلد و تیز.(انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نوعی اسارت بردن مغولان بوده که از فرد اسیر که عموما غیر نظامی بوده برای بیگاری در جنگ و یا به عنوان سپر انسانی در برخی نبردهای سخت استفاده می شده، عمو...
نقب بردن . [ ن َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) نقب افکندن . نقب کندن . نقب زدن . رجوع به نقب زدن شود : نقب در دیوار مشرق برد صبح خشت زرین زآن میان...
نقش بردن . [ ن َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) نقش زدودن . صورتی را محو و زایل کردن : بازت ندانم از سر پیمان ما که بردباز از نگین عهد تو نقش وفا که ...
نماز بردن . [ ن َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) پرستش کردن . عاجزی نمودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خم شدن یا به خاک افتادن به قصد تعظیم در برابر شا...
نثار بردن . [ ن ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) هدیه آوردن . پیشکی بردن . پیشکش کردن : نخست از همه کس که بُد نامدارجهان پهلوان برد پیشش نثار.اسدی .
پیش بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) فایق شدن .غالب آمدن . غالب شدن . توفیق یافتن به اجراء قصد. نائل شدن بر... کامیاب شدن . بمقصود رسیدن : بنز...
بکار بردن . [ ب ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب )استعمال کردن . (ناظم الاطباء ذیل بکار). بعمل آوردن . (غیاث ). در عمل آوردن . (آنندراج ). عمل کردن . ترتیب ...
بوی بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) باخبر و آگاه شدن و فهمیدن و شنیدن و گمان بردن و از چیزهای پنهان ، اطلاعی بهم رسانیدن . (ناظم الاطباء). با...
ارث بردن . [اِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) وارث شدن . میراث بردن . ارث .
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۷ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.