اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بردن

نویسه گردانی: BRDN
بردن . [ ب ِ دَ ] (اِ) تندی و تیزی رفتار. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ) :
گهی با خاک همخانه گهی با باد هم پیشه
گهی با چرخ هم زانو گهی با بحر هم بردن ۞ .

عبدالواسع جبلی .


|| اسب جلد و تیز.(انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
اعتبار بردن . [ اِ ت ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) ارزش و قدر چیزی را پایمال کردن . بی اعتبار ساختن : صورت پرستی از خلق برد اعتبار معنی هرچند کعبه سنگ...
اندوه بردن . [ اَه ْ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) غم خوردن : گفتا مبر اندوه من اینجای طبیبم بر من بکن آن علت مشروح و مفسر.ناصرخسرو.- اندوه بازبرد...
تاراج بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) به یغما بردن . چاپیدن .- به تاراج بردن : سوی کاخ شه سر نهادند زودبه تاراج بردند از آن هرچه بود. اسدی ...
تفضیل بردن . [ ت َ ب ُ دَ ] (مص مرکب )افزونی یافتن . برتری یافتن . مزیت بردن : به آب و رنگ تیغش برده تفضیل چو نیلوفر هم از دجله هم از نیل...
خواری بردن . [ خوا / خا ب ُ دَ ] (مص مرکب ) تحمل خواری کردن . قبول پستی کردن . (یادداشت مؤلف ) : یکی را چو من دل بدست کسی گرو بود و می برد...
خجالت بردن . [ خ َ / خ ِ ل َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) خجالت کشیدن . تحمل خجالت کردن . کسب خجالت کردن : باندازه ٔ بود باید نمودخجالت نبرد آنکه ننم...
داوری بردن . [ وَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) به محاکمه شدن از ظلم کسی در پیش حاکم عادل : هرچه کنی تو برحقی حاکم دست مطلقی پیش که داوری برم ...
درمان بردن . [ دَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) درمان پذیرفتن . درمان پذیری . درمان یافتن . برتافتن و تحمل کردن دارو و معالجه و مداوا : عاشق آشفته فر...
مداخل بردن . [ م َ خ ِ ب ُ دَ ](مص مرکب ) سود کردن . فایده بردن . از کار و کسب و تجارت عواید حاصل کردن . || از طریق نامشروع و غیرقانونی و ا...
گمانی بردن . [ گ ُ ب ُ َد ] (مص مرکب ) در شک قرار گرفتن . گمان بردن . خیال کردن : وگر بردباری ز حد بگذرددلاور گمانی بسستی برد. فردوسی .وگر شه...
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۷ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.