گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بعض نویسه گردانی: BʽḌ بعض . [ ب َ ] (ع مص ) ۞ گزیدن و اذیت کردن پشه کسی را. (از متن اللغة). آزار دادن پشه کسان را. (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۲ ثانیه واژه معنی موی باز کردن موی باز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گشودن موی بافته یا به هم گوریده . || تراشیدن موی : سه ماه بود که موی سر باز نکرده بودیم . (سفرنامه... بعدم باز دادن بعدم باز دادن . [ ب ِ ع َدَ دَ ] (مص مرکب ) نیست و نابود کردن . (آنندراج ). نیست کردن . (از شرفنامه ٔ منیری ) (از مؤید الفضلاء). چشم باز کردن چشم باز کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چشم گشودن . مقابل چشم بستن . || در تداول عامه ، کنایه از کسی یا چیزی را بدقت و کنجکاوی نگر... خوی باز کردن خوی باز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترک عادت کردن . (یادداشت مؤلف ) : طریق مرد عزلت جوی کن سازاگر مردی ز مردم خوی کن باز. اسرارنامه ٔ عطا... باز جای آوردن باز جای آوردن . [ زِ وَ دَ ] (مص مرکب ) بر جای نخست آوردن . به مکان اول برگرداندن . بقرار اصل باز بردن . بحال نخست بازگرداندن . || مجازاً ... باز دیدار آمدن باز دیدار آمدن . [ زِ م َ دَ ] (مص مرکب ) پدید آمدن . بادید آمدن . ظاهر شدن . پیدا شدن . دوباره بچشم خوردن : ابواب عدلی که مسدود بود منفتح شد ... بقلم باز دادن بقلم باز دادن . [ ب ِ ق َ ل َدَ ] (مص مرکب ) خط بطلان کشیدن برچیزی . (آنندراج ). محو کردن . || درکشیدن . (شرفنامه ٔ منیری ). پوست باز کردن پوست باز کردن . [ ک َدَ ] (مص مرکب ) کندن پوست حیوان یا میوه و درخت و دانه و جز آن . پوست کندن . پوست کردن . سلخ (در حیوان ). ۞ (دهار). تقش... زبان باز کردن زبان باز کردن . [ زَ ک َدَ ] (مص مرکب ) (...کودک ) آغاز سخن گفتن کردن او. باز جای فرستادن باز جای فرستادن . [ زِ ف ِرِ دَ ] (مص مرکب ) بجای نخست برگرداندن . بخانه ٔ خودبازگرداندن . به مستقر خویش بازفرستادن : فرستمت با نیکوئی باز جا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ صفحه ۲۲ از ۲۳ ۲۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود