گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بی نویسه گردانی: BY بی . (حرف ) بجای «ب » که یکی از حروف الفباء است بکار رود : مگر که یاد نداری که چشم تو نشناخت بخط خویش الف را همی بجهد از بی . ناصرخسرو.راست از راه تقدم چون الف شد وآنگهی بدسگالش بازپس افتاده چون بی میرود.شمس طبسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه واژه معنی بی ادعا کسی که ادّعایی ندارد. کسی که دعوی ندارد. رجوع شود به ادّعاء بی کلاس این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. بی بدیل بی مثال، بی مثل و مانند، بی همتا بی شیمه بی توان، نا توان، بدون قوه یا قوت بی محبت این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. بی آزرم این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. بی خیال بی خیال. ( بی + خیال ) (صفت) شخص بدون دغدغه، شخص کم فکر، شخص لااُبالی. (فعل امر ناکامل) فکرش را نکن! دغدغه نداشته باش! به خودت سخت مگیر! بی مسما بی مسمّا، یا بی مسمّی. بصورت لغوی، آنچه اسم و یا لقبی ندارد. این واژه که بر گرفته شده از واژهٌ مسمّا می باشد، به اسمی اطلاق میشود که غلط استعمال می شو... بی یکسو بی یکسو. بی طرف. (منبع: واژه نامه زبان پاک احمد کسروی) هانی بی هانی بی. این واژه انگلیسی می باشد («honey bee») و معنی «زنبور عسل» را دارا است. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۲ ۴۳ ۴۴ ۴۵ ۴۶ صفحه ۴۷ از ۹۸ ۴۸ ۴۹ ۵۰ ۵۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود