اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیش پیش

نویسه گردانی: PYŠ PYŠ
پیش پیش . (اِ صوت ) آوازی که بدان گربه را خوانند. کلمه ای که بدان گربه را خوانند. صوتی است خواندن گربه را، مقابل پیشْت ْ [ ش ْ ت ْ ] که برای راندن گربه است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه
پیش بندی کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیشگیری کردن . جلوگیری کردن .
پیش بینی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مآل اندیشی کردن . عاقبت اندیشی کردن . احتیاط بکار بردن . آخربینی کردن . آخر دیدن . رجوع به پیش بینی شود ...
پیش چشم کردن . [ ش ِ چ َ /چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در منظر قرار دادن . برابر دیده نهادن : آنچه نسخت کردند از خزانه ها بیاوردند و پیش چشم کردن...
پیش جنگ بودن . [ ج َ دَ ] (مص مرکب ) پیشی کردن در رزم بر دیگران . پیش جنگی . سابق بودن در جنگ بر دیگران .
عباس آباد پیش . [ ع َب ْ با دِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان زیدآباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان . واقع در 15هزارگزی شمال سعیدآباد و سر راه ما...
پس و پیش نگر. [ پ َ س ُن ِ گ َ ] (نف مرکب ) مآل بین . عاقبت اندیش : من همه ساله دل از عشق نگه داشتمی بخدا بودمی از عشق پس و پیش نگر.فرخی...
پیش چشم آوردن . [ ش ِ چ َ / چ ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) نصب العین ساختن . در نظرآوردن : باز در عواقب کارهای عالم تفکری کردم و مؤنات آنرا پیش ...
پیش چشم داشتن . [ ش ِ چ َ / چ ِ ت َ ] (مص مرکب ) برابر دیده قرار دادن . نصب العین کردن .- پیش چشم نداشتن ؛واقف نبودن : بخدمت پادشاه نبود...
پس و پیش کردن . [ پ َ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر جا دادن بصورتی که آنچه پیش است بعقب برند و عقب را پیش آرند. || ... مردم را برکنار ک...
ادیان پیش از تاریخ، مجموعه ای از مدارک و اکتشافات ثبت شده از اعمال، تفکرات و رویدادهای دینی بشر را از آغاز پیدایش انسانسایان تا شروع عصر باستان، ارائه...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.