اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جنگ

نویسه گردانی: JNG
جنگ . [ ج ُ ] (اِ) شتری که هنوز او را بزیر بار نکشیده باشند. || کشتی و جهاز بزرگ . (برهان ). سفینه . (فرهنگ فارسی معین ). چُنگ . || بیاض بزرگ (برهان ). دفتری که در آن اشعار و مطالب دیگر نویسند. سفینه . (فرهنگ فارسی معین ). کتابی که در آن برخی اشعار شعرای مختلف بی نظم و ترتیب گرد شده باشد، و این کلمه هندی است و همان است که ابن بطوطه جُنْق میگوید. درایران دیوان غزل یک شاعر را سفینه میگفته اند سپس جنگ هندی را که نیز بمعنی سفینه است برای دیوان اشعار گزیده ٔ چندین شاعر بکار برده اند. (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
اعلان جنگ . [ اِ ن ِ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آشکار ساختن جنگ را. آگاه ساختن دولتی دولت یا دول دیگر را بر اینکه با او در حال جنگ است ...
جنگ جلابست . [ ج َ ج َ ب ِ ] (اِ مرکب ) گوشواره . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
جنگ زرگری . [ ج َ گ ِ زَ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از جنگ ساختگی باشد. (برهان ). جنگ دروغی با کسی برای فریفتن دیگران . (فرهنگ فار...
نادیده جنگ . [ دی دَ / دِ ج َ ] (ص مرکب )رزم نیازموده . جنگ نکرده . نبرد نادیده : ز روبه رمد شیر نادیده جنگ .سعدی .
جنگ و گریز. [ ج َ گ ُ گ ُ ] (اِ مرکب ) کر و فر.
پیش جنگ بودن . [ ج َ دَ ] (مص مرکب ) پیشی کردن در رزم بر دیگران . پیش جنگی . سابق بودن در جنگ بر دیگران .
جنگ حران یا جنگ کارهه در منطقه‌ای در شمال بین‌النهرین بین اورفه و راس‌العین بین سپاه شاهنشاهی اشکانی و جمهوری روم رخ داد. در ۶ مه سال ۵۳ پیش از میلاد ...
زبان پر ز جنگ شدن . [ زَ پ ُ زِ ج َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از سر ستیز و جنگ داشتن و شدت خصومت است : دل گرگسار اندران تنگ شدزبان و روان...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.