حاء
نویسه گردانی:
ḤAʼ
حاء. (ع ص ) مرد صالح . مرد نیکوکار. || زن بلندآواز. زن جهوریةالصوت . || زن زبان دراز. زن سلیطه . || (اِخ ) نام مردی . || نام قبیله ای .
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
های ها. (اِ صوت ) های های . هایاهای . شور و غوغای ماتم زدگان . صدای گریه ٔ مصیبت زدگان و واقعه دیدگان : های و هوئی میرسد امشب به گوش هوش با...
گت ها. [ گ ُ ] (اِخ ) ج ِ گُت . نام طایفه ای است . رجوع به گت و ایران باستان ص 595، 619، 1881 و 2622 شود.
بن ها. [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاکی است که در بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع است و 244 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)...
تت ها. [ ت ِ ] (اِخ ) ۞ قانونگذار معروف آتن مردم آن شهر را بموجب دارایی آنان بر چهار طبقه ٔ تقسیم کرده که طبقه آخرین تت ها یعنی مزدوران...
است ها. [ اُ س ِ ] (اِخ ) آلانان . رجوع به آس و اُسِت و ایران باستان ص 2458 ببعد شود.
داکی ها. (اِخ ) نام مردم داکیه ، یعنی مردم ناحیه ٔ رومانی کنونی . (ایران باستان ج 3 ص 2462 و 2467 و 2469).
ستن ها. [ س ِ ت ُ ] (اِ مرکب ) ۞ ج ِ ستن . نام گروهی از ئیدروکربورهای اکسیژن دار که در نتیجه ٔ اکسیده شدن الکلهای نوع دوّم حاصل میشود، بعب...
شیخ ها. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان درونگر بخش نوخندان شهرستان دره گز است و 304 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
غده ها. [ غ ُدْ دَ / دِ ] (اِ) ج ِ غدة. غدد. رجوع به غدد شود: غده های تراوا، غده های تناسلی ، غده های جنسی ، غده های خدو، غده های فوق کلیوی ، غ...
ملس ها. [ م ُ ل ُ ] (اِخ ) ۞ مردمی بودند یونانی که در درون اپیر ۞ نزدیک دریاچه ٔ پئوم بونی یا ژانین سکنی گزیده بودند. (از ایران باستان ج...