اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حاء

نویسه گردانی: ḤAʼ
حاء. (ع ص ) مرد صالح . مرد نیکوکار. || زن بلندآواز. زن جهوریةالصوت . || زن زبان دراز. زن سلیطه . || (اِخ ) نام مردی . || نام قبیله ای .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ها. (اِ) هر یک از هفتادودو فصل یسنا را در فارسی «ها» گوئیم . در اوستا هائیتی ۞ به معنی باب و فصل مطابق کلمه ٔ ساتی ۞ سانسکریت میباشد. در...
ها. (ع اِ) حرفی است از حروف مهموسه و گاهی زائد آید و مبدل شود. (منتهی الارب ). نام حرف «هَ». ج ، هاآت . (ناظم الاطباء).
ها. (ع ضمیر) ضمیر مفرد غایب مؤنث و به معنی آن ، او و خویش است . باثرها، بعینها، بنفسها، دنیا و مافیها. فاطمه سلام اﷲ علیها.
ها. (ع حرف ) حرف تنبیه است و بر چهار لفظ درآید:1- اسم اشاره ، مانند: «ذا» و «ذی » و جز آن . مخصوص اشاره ٔ به دور نباشد، مانند: «هذا»، «هذه »، «...
ها. (ع صوت ) به معنی اینک می آید چنانکه هرگاه به مردی گویند: این انت ، جواب میگوید: ها انا ذا؛ یعنی اینک منم .و اگر به زنی گویند: این ان...
ها. (ع اِ فعل ) به معنی خذ (بگیر)، مانند هع اصل آن ها (بوده ) الف به اجتماع ساکنین حذف شده است . و هائی مانند (هاعی ) برای زن و (هاآ) مان...
ها. (اِ) سفیدی روی مرغ . (برهان ).
ها. (اِ) تپانچه بروی کسی زدن . (برهان ) (ناظم الاطباء).
هع. [ هََ ع ع ] (ع مص ) قی کردن ، لغتی است در هوع . (از اقرب الموارد).
ها زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) پیاپی و بسیار زدن . مکرر زدن . (یادداشت مؤلف ) : مردم دست به پشت او ها میزدند و او را می انداختند و او واپس می...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۳ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.