اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسن

نویسه گردانی: ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکر سکاکینی . پدرش فاضل و شیعی بی غلو بود و خودش در رفض غلو کردو قاضی شرف الدین او را به جرم سب شیخین تکفیر کرد وبه حکم این قاضی در سوق الخیل گردن حسن را زدند (11 جمادی اول سال 744 هَ . ق .). (دررالکامنة ج 2 ص 34).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۰ ثانیه
حسن . [ ح َس َ ] (اِخ ) ابن ابوعمرو شرابی . رجوع به ابوالحسن و تجارب الامم ج 2 ص 340 و الاوراق صولی صص 149 - 235 شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن ابوعلی محمدبن عبدالرزاق . قاری است . (از تاریخ بیهقی 163).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن ابوالقاسم کاشانی . متولد 1303 هَ . ق . او راست : احکام الجمعه و احکام الشریعة و جز آن . (ذریعه ج 1 ص 296 و ج 2 ص 244 ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن ابوالقاسم کاشانی بن عبدالحکیم (1275 - 1351 هَ . ق .). او راست :جواب الکتاب الوارد من حیدرآباد. (ذریعه ج 5 ص 186).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن ابوالقاسم بغدادی حلبی واعظ. در ربیعالاول 731 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ص 33).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن ابوالمجدبن علی آدمی حموی . از احمدبن ادریس حدیث شنید و برهان الدین حلبی از وی . (دررالکامنة ج 2 ص 33).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن ابی هریرة. رجوع به حسن بن حسین بن ابی هریره شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم . رجوع به حسن باشعیب شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابوبکر. در 760 هَ . ق . قاضی حاجیان شد و در 762 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ص 11).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن الیاس صوفی . بدر نابلسی قطعه شعر او را که در شوال 753 هَ . ق . سروده است ، نقل کرده است . (دررالکامنة ج ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۷۳ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.