اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خاب

نویسه گردانی: ḴAB
خاب . (ص ) بازپس افکنده را گویند و در عربی بی بهره شده باشد. (برهان ). || (اِ) نوم و خواب . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
خاب . (اِخ ) (پل ...) رجوع به پل خواب شود.
پل خاب . [ پ ُ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به پل خواب شود.
خواب . [ خوا / خا ](اِ) نقیض بیداری . نوم . حالت آسایش و راحتی که بواسطه ٔ از کار بازآمدن حواس ظاهره و فقدان حس در انسان و سایر حیوانات بر...
بی خواب . [ خوا / خا ] (ص مرکب ) که خواب نرود. که خوابش نرود. که دیر خسبد. که کم خسبد. که دیر نخوابد. که خواب دراز نیایدش . مقابل بیدار : ...
خواب جا. [ خوا / خا ] (اِ مرکب ) جای خواب . مرقد. خوابگاه . رجوع به خواب جای شود.
شب خواب . [ ش َ خوا / خا ] (اِخ ) نام دهی است از دیه های شاه ولی شهرستان شوشتر. رجوع به جرجیس شود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
هم خواب . [ هََ خوا / خا ] (ص مرکب ) دو تن که در یک بستر خوابند. || ملازم . همراه . که پیوسته باکسی باشد : با این همه چهار دشمن متضاد ازط...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
من پزشک متخصص بیهوشی هستم. به دنبال ترجمه سرخرگ کاروتید که شاهرگ گردن است بودم و در گوگل جستجو کردم دیدم عربها به آن شریان السباتی می گویند و سباتی یع...
یخ. خواب. (یَ خا) (ص فا.). آنچه در یخ خوابانند بهر حفاظت طولانی تر. ماهی را یخ خواب کردن. درون یخ ریزه خواباندن، بهر ماندگاری بیشتر در برابر گرما. انگ...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.