اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خام

نویسه گردانی: ḴAM
خام . [ خام م ] (ع ص ) گوشت گنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گوشت پخته و بریان گنده شده . (ناظم الاطباء). گوشت ناپخته ٔ گندبو.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
خام دست . [ دَ ] (ص مرکب ) خام مشق . ناتجربه کار. (آنندراج ).ناآزموده . بی ربط در کار و عمل . بی وقوف . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). غیر ماهر : ماند ...
خام رای . (ص مرکب )خام رای . ناقص عقل . (آنندراج ) (اشتنگاس ) : تویی طفل ناپخته و خام رای مزن پنجه با شیر جنگ آزمای . نظامی (ازآنندراج ).گر سوخ...
خام بغا. [ ب َ ] (ص مرکب ) فاحشه ٔ ناپخته و تازه کار و بی تجربه . || پسرک ملوط ناپخته . پسرک رسوا و بی تجربه : شاگرد کل جوهریند این همه در ح...
خام پوش . (نف مرکب ) پشمینه پوش . آنکه خام پوشد مر فقر را. || صوفی به اعتبار آنکه خام پوشد : در کنف فقر بین سوختگان خام پوش بر شجر لا نگر ...
خام جرد. [ ج ِ ] (اِخ ) نام موضعی بوده است بقرب خوارزم . در سال 93 هَ . ق . که قتیبه با خوارزمشاه صلح کرد خام جرد را بگشاد. (از کتاب احوال ...
خام جوش . (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) غذای نیک ناپخته . خام پخته . || مرد بی تجربه . مرد ناپخته : ولی بجوشم ازین خام جوش یک سبلت ۞ قراطغانشه پش...
خام خوی . (ص مرکب ) آنکه بر یک چیز قیام نداشته باشد بلکه در هر زمانی تلون پدید آورد. (آنندراج ) (اشتینگاس ) (ناظم الاطباء) : توانم که من ب...
خام طمع. [ طَ م َ ] (ص مرکب ) کسی که دارای آرزوی بیهوده و باطل باشد. (ناظم الاطباء). آنکه او را طمع خام است . نعت است مر کسی را که صاحب ...
خام عقل . [ ع َ ] (ص مرکب ) خام رای . ناقص رای . آنکه سودای ناپخته در سر پروراند. نعت است مر صاحب رای خام را.
خام گوی . (نف مرکب ) بیهوده گوی . ناسنجیده گوی . یاوه گوی : چرا پیش تو کاوه ٔ خام گوی .فردوسی .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.