خوالی
نویسه گردانی:
ḴWALY
خوالی . [ خوا / خا ] (ص ) زیبا. مهنا. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ). || (اِ) طعام . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || رودخانه ٔ آب راهم گفته اند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ). || مطبخی . (برهان قاطع). آشپز.
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
شکم خالی . [ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ) کنایه از گرسنه . (از یادداشت مؤلف ) : درونت حرص نگذارد که زربر دوستان پاشی شکم خالی چو نرگس باش تا دستت ...
لاف زن، دروغگو. کسی که غلافِ شمشیر خود را خالی به خود بسته تا وانمود کند مسلح است. همچنین کسی که تفنگ بی فشنگ به خود بندد. کنایه از آنکه هیچ در چنته ن...
خشک و خالی . [ خ ُ ک ُ ] (ترکیب عطفی ،ص مرکب ) بدون مضافات . اصل یک چیز بدون هیچ زیادی .- تعارف خشک و خالی ؛ تعارف بدون صمیمیت .- زمین ...
میان خالی . (ص مرکب ) کاواک . (ناظم الاطباء). میان تهی . اجوف . مجوف . کاواک . توخالی : اگرچه نیست چو من در جهان میان خالی گر از میان بروم میش...
نان خالی . [ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) نان تهی . نان پتی . نان خشک . نان بی نانخورش .
از دوستی پرسیدم که این اصطلاح " خالی نبند " از کجا در آمده است؟
گفت که در اوایل انقلاب که پایگاههای مقاومت در هر جای میهن اسلامی مان بوجود آمده بو...
خالی السیر. [ ل ِ یُس ْ س َ / س ِ ] (ع ص مرکب ) تنهارو.(شرفنامه ٔ منیری ). در اصطلاح منجمان : قمر را خالی السیر وقتی گویند که نظر هیچ کوکب به ...
خالی دماغ . [ دِ ] (ص مرکب ) بی مغز. نابخرد. (اشتینگاس ).
خالی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تهی شدن . (ناظم الاطباء). مطاوعه ٔ خالی کردن : تیر اندازد بسوی سایه اوترکشش خالی شود در جستجو. مولوی .حلق ...
خالی بندی. مانند یک خالی بند رفتار نمودن، خودنمایانه و ظاهر سازانه عمل نمودن، لاف زدن، دروغ گفتن.