دح
نویسه گردانی:
DḤ
دح . [ دَح ح ] (ع مص ) پهن کردن چیزی در زمین .(منتهی الارب ). چیزی در زیر خاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || آرمیدن با زن . گرد آمدن با زن .(از منتهی الارب ). || گردنی زدن . (منتهی الارب ). قفا زدن . || یقال دحاً محاً؛ ای دعها معها. (منتهی الارب ). || دح الطعام بطنه ؛ ملأه حتی یسترسل الی اسفل . (از اقرب الموارد). || دح فی الثری بیتاً؛ وسعه . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۷۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
ده مرده . [ دَه ْ م َ دَ / دِ ] (ص نسبی ) منسوب به ده نفر مرد و یا زیادتر.(ناظم الاطباء). هر چیز منسوب به ده مرد که کنایه ازبسیاری مرد است ...
ده مکی . [ دِه ْ م َک ْ کی ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در9هزارگزی خاوری قلعه کلات مرکز دهستا...
ده ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) نام نهری است . این نهر به امر رضاشاه از سرآب صالحک تا ده ملا بیش از سی و ششهزار گز امتداد یافت و جمله ...
ده ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی است مرکز دهستان ملابخش هندیجان شهرستان بهبهان . واقع در26هزار گزش شمال باختری هندیجان . دارای 990 تن...
ده ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در شمال الیگودرز. دارای 154 تن سکنه . آب آن ا...
ده ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد. واقع در 42هزارگزی شمال باختری فریمان . دارای 105 تن ...
ده ملا. [ دِه ْ م ُل ْلا ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش هندیجان شهرستان خرمشهر است . این دهستان در جنوب رودزهره واقع و محصول آن غلات ...
ده ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود. واقع در 24هزارگزی جنوب باختری شاهرود دارای 1750 تن...
ده گاه . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترنیان شهرستان بروجرد. واقع در 2هزارگزی خاور اشترنیان . دارای 1108 تن سکنه می ب...
ده گرم . [ دِه ْ گ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در سه هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد نزدیک مرزافغانستان . سکنه...