رسته
نویسه گردانی:
RSTH
رسته . [ ] (اِ) ریشه و منگوله . زوایدی است که در چهار گوشه ٔ ردای عبرانی قرار می دادند، و آن عبارت از ریشه ای بود که نخی از کبود مقدس با آن تافته محض مقصودی که در اعداد مذکور است به کار میبردند، بنابراین امکان دارد کناره ٔ ردای مسیح که آن زن مریضه لمس نمود بدین طور بوده است . (از قاموس کتاب مقدس ).
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
خفته رسته . [ خ ُ ت َ / ت ِ رُت َ / ت ِ ] (اِ و ص مرکب ) قسمی صنعت حجاری آجربری است که نقش موجود در آن از زمینه برجسته باشد ۞ . انگیخته . ...
رسته شدن . [ رَ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ۞ آزاد شدن . رها شدن . رهایی یافتن . رستگار شدن .خلاص یافتن . رها گشتن . (یادداشت مؤلف ) : ناهید...
رسته شدن . [ رُ ت َ / ت ِ ش ُدَ ] (مص مرکب ) ۞ رستن . روییدن . سر زدن . برآمدن . (یادداشت مؤلف ) : زمین سربه سرکشته و خسته شدو یا لاله و زعف...
رسته ٔ خاک . [ رُ ت َ / ت ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) همه ٔ موجودات این کره ٔ خاکی . (ناظم الاطباء). کنایه از سایر موجوداتست . (برهان ) (انج...
رسته گشتن . [ رَ ت َ / ت ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) رستن . رهایی یافتن . خلاص شدن . نجات یافتن : سرانجام از جنگ ما رسته گشت هر آنکس که برگشت د...
رسته کردن . [ رَ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تصفیف . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به رَسته در معنی صف شود. || رها ساختن . رهایی دادن . نج...
رسته بازار. [ رَ ت َ / ت ِ] (اِ مرکب ) راسته بازار. (یادداشت مؤلف ) : خواجه علی میکائیل برنشست و رسول را با خود برد و به رسته بازار برآمدند. (...
رسته گردیدن . [ رَ ت َ / ت ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) رسته شدن . رهایی یافتن . آزاد گردیدن . خلاص یافتن . خلاص گشتن : سخن خوب گوید چو دارد خرد...