رعس
نویسه گردانی:
RʽS
رعس . [ رَ ] (ع مص ) مرتعش شدن و لرزیدن .(ناظم الاطباء). لرزیدن و فشاندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || جنبانیدن سر در خواب . (از اقرب الموارد از لسان ). || آهسته رفتن از ماندگی و ضعف . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). سست راه رفتن از ماندگی یا جز آن . (از اقرب الموارد). || بانشاط شدن شتر. (از ناظم الاطباء). این معنی در جای دیگر دیده نشد. رجوع به رعسان شود.
واژه های همانند
۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
رأس صوفانیه . [ رَءْ س ِ نی ی َ ] (اِخ ) دماغه ای است در مغرب خلیج فارس و شمال احسا.
مدار رأس الجدی . [ م َ رِ رَءْ سُل ْ ج َدْی ْ ] (اِخ ) مداری که به موازات خط استوا و در جنوب آن به فاصله ٔ 23 درجه و 27 دقیقه و 6 ثانیه بر ...
حامل رأس الغول . [ م ِ ل ُ رَءْ سِل ْ ] (اِخ )نام دیگر صورت برساوش است . (جهان دانش ). برشاوش ۞ . حامل رأس الغول ، ای برنده ٔ سر غول که د...
مدار رأس السرطان . [ م َ رِ رَءْ سُس ْ س َ رَ ] (اِخ ) مداری که به موازات خط استوا و در شمال آن به فاصله ٔ 23 درجه و 27 دقیقه و 6 ثانیه بر ...
رأس العین بومرزوق . [ رَءْ سُل ْ ع َ ن ِ م َ ] (اِخ ) جایگاهی است در جزایر جنوبی قسنطینه . (از اعلام المنجد).
رأس الرجاء الصالح . [ رَءْ سُرْ رَ ئِص ْ صا ل ِ ] (اِخ ) نام دماغه ای است در انتهای افریقای جنوبی . (از اعلام المنجد). دماغه ٔ امید نیک . (یاد...
رأس التوأم الشرقی . [ رَءْ سُت ْ ت َ اَ مِش ْ ش َ ] (اِخ ) ۞ (اصطلاح فلک ) ستاره ای است از ثوابت از قدر دوم در شرقی ذراع مبسوطه بر سر دو...
رأس التوأم الغربی . [ رَءْ سُت ْ ت َ اَ مِل ْ غ َ ] (اِخ ) ۞ (اصطلاح فلک ) ستاره ای است از ثوابت از قدر اول در غربی ذراع مبسوطه بر سر دو...