رؤد
نویسه گردانی:
RWD
رؤد. [ رُءْدْ ] (ع ص ، اِ) زن جوان نیکو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رَأد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رأد شود. || بن ریش . (منتهی الارب ). اصل ریش که اززیر گوش بیرون آید. (از اقرب الموارد). رَأد. (از اقرب الموارد). رجوع به رأد شود. || سهولت و رفق . گویند: علیک بالرؤد. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
چپه که رود. [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «نام قریه ای از قرای مازندران است که در ساحل «چپه که رود» (یکی از شعبات تالاراب ) واقع ش...
گله ده رود. [ گ َ ل َ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش سراسکند شهرستان تبریز که در 20هزارگزی سراسکند و 22هزارگزی راه شوسه ٔ تبریزبه میانه واقع ...
گاوینه رود. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیرچائی بخش ترکمان شهرستان میانه ، واقع در 14 هزارگزی خاور بخش و4 هزارگزی شوسه ٔ میانه به تب...
میانده رود. [ دِه ْ ] (اِخ ) از بلوکات ساری و اشرف (شاهی ) است عده ٔ قراء آن 57 و مساحت آن 36 فرسنگ . مرکزش : سورک . حد شمالی ، فرظان . شرقی ، ...
استانک رود. [ اَ ن َ ] (اِخ ) یکی از نواحی رانوس رستاق کجور. (سفرنامه ٔمازندران و استراباد رابینو ص 109 بخش انگلیسی ).
ابراهیم رود. [ اِ ] (اِخ ) رودخانه ٔ ایران که از سرحد بلوچستان سرچشمه گرفته از کرمان گذشته در 53000 گزی جزیره ٔ هرمز به خلیج میریزد. طول آن...
سیمینه رود. [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) تاتائو. طاطائوچای . سیمین رود. رودی است در کردستان و آذربایجان غربی که از کوههای سقز و بانه سرچشمه گرفته ، پ...
سوغانچی رود. (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . دارای 144 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، نخود، ...
زنگانه رود. [ زَ گا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نام سازیست که زنگیان در روز جنگ نوازند. (برهان ) (ازجهانگیری ) (از ناظم الاطباء). و نام سازی است ک...
زنگانه رود. [ زَ گا ن َ / ن ِ ] (اِخ ) نام رودخانه ای است که از پهلوی زنگان می گذرد. (برهان ) (غیاث ). وزنگان شهریست . (غیاث ). یکی از پنج رو...