اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رؤد

نویسه گردانی: RWD
رؤد. [ رُءْدْ ] (ع ص ، اِ) زن جوان نیکو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رَأد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رأد شود. || بن ریش . (منتهی الارب ). اصل ریش که اززیر گوش بیرون آید. (از اقرب الموارد). رَأد. (از اقرب الموارد). رجوع به رأد شود. || سهولت و رفق . گویند: علیک بالرؤد. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
زاینده رود. [ ی َ دَ ] (اِخ ) زنده رود. نام کتابی است که زنده ازرم حکیم سپاهانی زردشتی ، بروزگار خسروپرویز در شناسائی روان پاینده پرداخته ...
زاینده رود. [ ی َ دَ / دِ ] (اِخ ) معروف است و نام رود مشهور اصفهان است . (آنندراج ). نام رودخانه ٔ اصفهان است و زنده رود هم همان است . (فرهنگ...
زاینده رود. [ ی َ دَ / دِ ] (اِخ ) رودخانه ٔ نکا، از رودهای مازندران است که پس از بیرون از زیر پل قدری که جلو میرود زاینده رود نام دارد و پس...
زاینده رود. [ ی َ دَ / دِ ] (اِخ ) بلوک کوچکی است درکنار رودخانه ٔ نکا «از رودخانه های مازندران ». (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابی...
دنباله رود. [ دُم ْ ل ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز است . این دهستان در قسمت جنوب باختری ایذه و در کوهستان واقع...
سد حشمت رود. [ س َدْ دِ ح ِ م َ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
میان دو رود. [ دُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان ساری ، واقع در بین دو رودخانه ٔ معروف تجن و نکا از طرف شمال به دریای م...
بی زاد و رود. [ دُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) بدون نسل . بدون فرزند. بدون عقب .
بابا کندی رود. [ ک َ ] (اِخ ) دهی جزء بخش سراسکند شهرستان تبریز. 18 هزارگزی باختر سراسکند و 18 هزارگزی خط آهن مراغه - میانه . کوهستانی معتدل ...
سیف الدین رود. [ س َ فُدْ دی ] (اِخ ) دهی است جزء بخش سراسکند شهرستان تبریز. دارای 559 تن سکنه . آب آن از چشمه و رود تأمین می شود. محصول ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.