رؤد
نویسه گردانی:
RWD
رؤد. [ رُءْدْ ] (ع ص ، اِ) زن جوان نیکو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رَأد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رأد شود. || بن ریش . (منتهی الارب ). اصل ریش که اززیر گوش بیرون آید. (از اقرب الموارد). رَأد. (از اقرب الموارد). رجوع به رأد شود. || سهولت و رفق . گویند: علیک بالرؤد. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
خرمابه رود. [ خ َ ب َ ] (اِخ ) نام نقطه ای بوده بین بسطام و گرگان : رایات همایون بجانب دامغان و بسطام حرکت فرمودند و در بسطام امیر قتلغش...
چغانی رود. [ چ َ ] (اِخ ) چغان رود. منسوب به شهر چغان است . (انجمن آرا ذیل لغت چغانه ) : در چغانی رود اگر روزی فروشوید دو دست ماهیان را چون ...
چلمان رود. [ چ َ ] (اِخ )دهی است جزء دهستان اشگور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در 32 هزارگزی جنوب رودسر و 20 هزارگزی جنوب رحیم آباد...
باشت رود. (اِخ ) یکی از پنج نهر بزرگ هیلمند در سیستان : دوم نهر باشت رود و سوم نهر سنارود است که در یک فرسخی زرنج از هیرمند جدا میشد. (ترج...
چرمانه رود. [ ] (اِخ ) نام محلی است . مؤلف مرآت البلدان بنقل از تاریخ رشیدی مینویسد: «در سنه ٔ 693 هَ .ق . غازان خان بعد از آنکه قتلغشاه ...
پیکان رود. [ پ َ ] (اِخ ) از رودهای بخارا. (نرشخی ، تاریخ بخارا ص 39).
تالاب رود. (اِخ ) رودی است که بدریاچه ٔ هامون ریزد و تا محل تلاقی با رود میرجاوه ، خط سرحدی ایران در بلوچستان تعیین شده است .
جغان رود. [ ] (اِخ ) آبی بوده است به حدود جاجرم که از سه چشمه در دیواره ٔ کوهی فراهم می آمده و دوازده فرسنگ طول داشته و زراعت برخی ...
افرینه رود. [ اَ ن َ ] (اِخ ) رودخانه ایست در ناحیه ٔ لرستان در کنار قلعه ٔ نصیر که محل سکونت قسمتی ازطایفه ٔ جودکی است . (از جغرافیای غرب ای...
الماس رود. [ اَ ] (اِخ ) نام رودی است . رجوع به الماس (اِخ ) و فهرست ولف شود : فرستم همه سوی الماس رودنه هنگام ناز است و رود و سرود ۞ .ف...