گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ساز نویسه گردانی: SAZ ساز. (اِخ ) ۞ تلفظ آلمانی : زاتز ۞ ، چکوسلواکی (ژاتتز) از شهرهای چکوسلواکی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه واژه معنی ساز ساز. (اِ) آلت موسیقی . آنچه که نوازند مانند چنگ و عود و بربط و طنبور و قیچک و قانون و امثال آن . (از برهان ). نی و چنگ و هر چه بنوازند.(رشیدی... ساز ساز. (اِ) ساختگی کارها. (برهان ) (انجمن آرا) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ). سامان . (غیاث ) (جهانگیری ). سامان و سرانجام . چنانکه گویند ساز و... ساز ساز. (نف مرخم ) سازنده ٔ چیزی . (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). و این در اصل وضع صیغه ٔ امر است که گاهی بمعنی فاعل مستعمل میشود. (آنندراج )... ساز ساز. (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 14 هزارگزی جنوب خاوری مرزبانی . و 2 هزارگزی گنداب . دامنه ، سردس... ساز سازsāz معنی ۱. (موسیقی) هریک از آلات موسیقی که برای نواختن نغمههای موسیقی به کار میرود. ۲. (موسیقی) آهنگ. ۳. (بن مضارعِ سازیدن و ساختن) = ساختن ۴. ... هم ساز هم ساز. [ هََ ] (ص مرکب ) سازگار. موافق . (یادداشت مؤلف ).- همساز گشتن ؛ موافق و همراه شدن : خروشان از آن جایگه بازگشت تو گفتی که با باد ... هم ساز هم ساز. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش بالای شهرستان اردستان که 226 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و کاردستی مردم قال... یخ ساز یخ ساز. [ ی َ ] (نف مرکب ) آن که یخ تهیه کند. گچ ساز گچ ساز. [ گ َ ] (نف مرکب ) سازنده ٔ گچ . آنکه گچ را آماده برای کار کند. آنکه گچ درست و ساخته کند. دف ساز دف ساز. [ دَ ] (نف مرکب ) دف سازنده . کسی که دف و طبل می سازد. (ناظم الاطباء). دفاف . (از منتهی الارب ). و رجوع به دف شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲۲ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود